کلمه جو
صفحه اصلی

دستور زبان ساخت عبارتی

دانشنامه عمومی

اصطلاح دستور زبان ساخت عبارتی، نوشته اصلی توسط نوام چامسکی به عنوان اصطلاح دستور زبان جهت قوانین ساخت عبارتی تعریف شده است. به عنوان مثال بازنویسی قوانین که قبلاً مورد مطالعه قرار گرفته به وسیله ارسال ایمیل و اکسل تیو (سیستم های ارسال متعارف) بوده است برخی از نویسندگان، با این حال، اصطلاحاتی را جهت تشدید محدودیت دستور زبان در سلسله مراتب چامسکی اختصاص می دهند: دستورهای زبان حساس نسبت به متن یا دستورهای زبان مستقل از متن. در یک مفهوم گسترده تر دستورزبان ساختار عبارت نیز به عنوان حوزه دستور زبان شناخته شده است. مشخصه تأثیرگذار دستورزبان ساختار عبارت، پایبندی خود به حوزه روابط به عنوان رابطه وابستگی مختلف از وابستگی دستور زبان می باشد.
نظریه دولت و اجباری
تعمیم دستور زبان و ساختار عبارت
سر رانده دستور زبان و ساختار عبارت
واژگان کاربردی دستور زبان
برنامه مینیمالیستی (کمینه )
علم نانو
در زبان شناسی ساختار دستور زبان از عبارت ساختارهای زبانی که بر اساس حوزه روابط به عنوان رابطه وابستگی مرتبط با ساختار زبانی هستند متفاوت است. از این رو دستور زبان ساخت عبارت نیز به عنوان حوزه دستور زبان شناخته شده است. هرچند نظریه مربوط به تجزیه زبان طبیعی به عنوان حوزه دستور زبان بسیاری از آن ها از کار چامسکی از جمله
بعلاوه چارچوب ساختار زبانی و رسمی بر اساس حوزه ساخت تعیین می شوند، هرچند آن ها ممکن است فکری از خودشان به عنوان کار چامسکی نداشته باشند به عنوان مثال:
صفت اساسی که تمام سهم این دچار چوب است آن ها ساختار جمله آن ها در قالب حوزه روابط دیده می شوند. حوزه روابط مشتق از مسند – فاعلی تقسیم ساختار زبان لاتین و یونانی است که بر اساس منطق مدت است و به دوران ارسطو در دوران باستان می رسد. ساختار بند عمومی در اصطلاح تقسیم دوتایی از بند فاعلی (عبارت اسمی) و گزاره (عبارت فعلی) می باشد.تقسیم دوتایی از یک عبارت نتیجهٔ یک به یک یا بیشتر مکاتبات است. برای هر عنصر در یک جمله یک یا چند گره در ساختار درختی است که یکی برای جمله فرض شده وجود دارد. جمله دو کلمه مانند " لوک خندید " لزوماً به معنی سه گره (یا بیشتر) در ساختار نحوی می باشد: یکی برای لوک اسم لوک (موضوع عبارت اسمی) یکی برای فعل خندید (گزاره عبارت فعلی) و یکی برای تمامیت لوک خندید (جمله S). حوزه ساختار زبان بر اساس رابطه ساختار جمله یک به یک یا بیشتر ذکر شده است.


کلمات دیگر: