کلمه جو
صفحه اصلی

ولو کردن

فارسی به انگلیسی

scatter, spread-eagle, to spread or stretch out, to scatter about, to unroll or unfld

to spread or stretch out, to scatter about, to unroll or unfld


scatter, spread-eagle


مترادف و متضاد

ted (فعل)
پخش کردن، ولو کردن، برگردان کردن

فرهنگ فارسی

(مصدر ) متفرق کرن از هم پاشیدن .

لغت نامه دهخدا

ولو کردن. [ وِ ل َ / لُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) متفرق کردن. از هم پاشیدن. پراکندن. پخش کردن. پاشیدن روی زمین.


کلمات دیگر: