دمسازی
فارسی به انگلیسی
harmony
فارسی به عربی
التقاء , توافق
مترادف و متضاد
همسازی، سازگاری، سازش پذیری، دمسازی
تصادف، توافق، موافقت، رضایت، دمسازی
فرهنگ فارسی
۱ - همدمی همرازی مصاحبت . ۲ - موافقت سازگاری .
لغت نامه دهخدا
دمسازی. [ دَ ] ( حامص مرکب ) موافقت و همدمی و همراهی. ( ناظم الاطباء ). موافقت. ( شرفنامه منیری ). هم آهنگی. سازگاری. سازواری. ( یادداشت مؤلف ) : توقع آن است که به وجه دمسازی و بنده نوازی قدم رنجه کنی. ( سندبادنامه ص 103 ).
خسبم امشب ز راه دمسازی
تا نبینم خیال شب بازی.
از تو تیغ و ز من سراندازی.
بازگفتی نکرد ازآن بازی.
باشد از چابکی و دمسازی
صد معلق زدن به هر بازی.
ایمنی با سدّه جاهت چو دمسازی گرفت
فتنه را گفتند کایمان تازه کن کآخر دم است.
چو باشه کند چشم بدیازیی
کند دیو با فتنه دمسازیی.
کردم آهستگی و دمسازی.
خسبم امشب ز راه دمسازی
تا نبینم خیال شب بازی.
نظامی.
من کمر بسته ام به دمسازی از تو تیغ و ز من سراندازی.
نظامی.
وآن شکر لب ز روی دمسازی بازگفتی نکرد ازآن بازی.
نظامی.
- دمسازی در کار و هنری ؛ سازواری و مهارت داشتن در آن. آشنا بودن با رموز و فنون آن : باشد از چابکی و دمسازی
صد معلق زدن به هر بازی.
نظامی.
- دمسازی گرفتن ؛ انس گرفتن. مأنوس شدن. سازوار گردیدن. الفت گرفتن : ایمنی با سدّه جاهت چو دمسازی گرفت
فتنه را گفتند کایمان تازه کن کآخر دم است.
انوری ( از شرفنامه منیری ).
- دمسازی نمودن ( کردن ) ؛ سازگاری نمودن. موافقت کردن. سازوار و موافق شدن :... و باشه به بنجشک در یک منزل دمسازی مینمایند. ( سندبادنامه ص 9 ).چو باشه کند چشم بدیازیی
کند دیو با فتنه دمسازیی.
نظامی.
چون گران دیدمش در آن بازی کردم آهستگی و دمسازی.
نظامی.
|| اعتماد. ( ناظم الاطباء ).کلمات دیگر: