تنزل کردن
فارسی به انگلیسی
to decline, to fall, to be degraded
degenerate, retrograde, sag
فارسی به عربی
انحطاط , سقوط , هبوط
مترادف و متضاد
پست کردن، خفت دادن، تنزل کردن، تنزل دادن، تنزل رتبه دادن، منحط کردن
خرد شدن، کاستن، رد کردن، خم شدن، خمیدن، سقوط کردن، صرف کردن، تنزل کردن، نپذیرفتن، شیب پیدا کردن، مایل شدن، رو بزوال گذاردن
ضایع کردن، فاسد شدن، خراب شدن، پوسیدن، محو شدن، تباه شدن، تنزل کردن، منحط شدن
چکیدن، سقوط کردن، تنزل کردن، پایین امدن، ویران شدن
فرهنگ فارسی
( صحدر ) فرود آمدن پایین آمدن .
لغت نامه دهخدا
تنزل کردن. [ ت َ ن َزْ زُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پس رفتن. واپس رفتن. مقابل ترقی کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تنزل و دیگر ترکیبهای آن شود.
پیشنهاد کاربران
تنزل افتادن ؛ واقع شدن تنزل. تنزل پدید آمدن و حادث گشتن : با بسیار تنزلات که افتاد، آن رسوم و آثار ستوده. . . هیچ جای نیست. ( تاریخ بیهقی ) .
کلمات دیگر: