کلمه جو
صفحه اصلی

سینه صاف کردن

فارسی به انگلیسی

to clear the throat, to hem, to hum and ha(w), to hawk

to clear the throat


فارسی به عربی

حاشیة

مترادف و متضاد

hawk (فعل)
فروختن، دوره گردی کردن، سینه صاف کردن، با باز شکار کردن، طوافی کردن، جار زدن و جنس فروختن

hem (فعل)
احاطه کردن، سجاف کردن، سینه صاف کردن، لبه دار کردن، حاشیه دار کردن، تمجمج کردن، کناره دار کردن

clear the throat (فعل)
سینه صاف کردن

expectorate (فعل)
سینه صاف کردن


کلمات دیگر: