بالا بري , رفعت , ترفيع , سرفرازي شادي
انتشاء
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
انتشاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بوی خوش کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || مست گشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( تاج المصادر بیهقی ). || انتشاء عظم ؛ به شدن شکستگی استخوان. ( یادداشت بخط مؤلف ).
کلمات دیگر: