کلمه جو
صفحه اصلی

دوگون

فرهنگ فارسی

دو گونه . دو نوع .

لغت نامه دهخدا

دوگون. [ دُ ] ( ص مرکب ) دوگونه. دو نوع. دوقسم. مختلف و متفاوت. ( یادداشت مؤلف ) :
هر دو جهان و نعمتش از بهر مردم است
زین روی جان عقل دو گون و دوتا شده ست.
ناصرخسرو.
و رجوع به دوگونه شود.

دانشنامه عمومی

دوگون نام قومی است که زیستگاه آن در منطقه فلات مرکزی کشور مالی، در غرب قاره آفریقا قرار دارد. سکونتگاه این قوم در جنوب انحنای رود نیجر، در نزدیکی شهر باندیاگارا، در استان موپتی قرار گرفته است. جمعیت دوگون ها بین ۴۰۰ هزار تا ۸۰۰ هزار نفر است. دوگون ها به خاطر سنت های مذهبی خود، نقاب های رقص خود، مجسمه های چوبی و معماری بومی شان شناخته شده اند. دوگون ها طی سده گذشته شاهد تغییرات قابل توجهی در ساختار اجتماعی، فرهنگ مادی و اعتقادات خود بوده اند که این روند تا حدودی به دلیل این است که منطقه دوگون نشین یکی از جاذبه های مهم توریستی مالی است.
ویکی پدیای انگلیسی.

دانشنامه آزاد فارسی

دوگون (Dogon)
افراد قوم از اقوام بخش شرقی مالی و بخش شمال غربی بورکینا فاسو. شمار آن ها به حدود ۲۵۰هزار نفر می رسد و زبانشان به شاخۀ ولتایی (گور) از خانوادۀ زبانی نیجری ـ کنگویی تعلق دارد. دوگون ها فاقد قدرت سیاسی متمرکزند و سرزمین آن ها به نواحی متعددی تقسیم می شود که هر ناحیه زیر قدرت یک هوگون، رهبر معنوی، قرار دارد. در هنر دوگون ها، پیکره سازی، به ویژه ساخت نقاب های چوبی از تصویر نیاکان، دیده می شود.

پیشنهاد کاربران

دوغان. برادر. همخون. دوخون. خون پدرومادردرهردوی همزادهست. معنی ِلغتی پدرومادر. پدرمخفف پیدریعنی پی وریشه ماازاوست. مادریعنی ماازاوبدر شدیم


کلمات دیگر: