موی و پشم برکنده از پوست
مراقه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( مراقة ) مراقة. [ م ُ ق َ ] ( ع ص ، اِ ) موی و پشم برکنده از پوست. ( منتهی الارب ). پشم و موی منتتف و برکنده ، یا خاص بدانچه که از پوست به هنگام دباغت برکنند. ( از متن اللغة ). || گیاه برکنده اندک جهت ستور. ( منتهی الارب ). گیاه مختصری که برای گوسفند از زمین برکنند. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). و گفته اند: المراقة من النبات ما یشبع المال ؛ گیاه به مقداری که ستور را سیر کند. ( از اقرب الموارد ). || آنچه که از موی پس از شانه زدن فروریزد. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).
مراقة. [ م ُ ق َ ] (ع ص ، اِ) موی و پشم برکنده از پوست . (منتهی الارب ). پشم و موی منتتف و برکنده ، یا خاص بدانچه که از پوست به هنگام دباغت برکنند. (از متن اللغة). || گیاه برکنده ٔ اندک جهت ستور. (منتهی الارب ). گیاه مختصری که برای گوسفند از زمین برکنند. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). و گفته اند: المراقة من النبات ما یشبع المال ؛ گیاه به مقداری که ستور را سیر کند. (از اقرب الموارد). || آنچه که از موی پس از شانه زدن فروریزد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: