کلمه جو
صفحه اصلی

متسوقه

لغت نامه دهخدا

( متسوقة ) متسوقة. [ م ُ ت َ س َوْ وِ ق َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث متسوق : بازارهای نیشابور در ایام قدیم پوشیده نبود و از اثارت غبار و تزاحم امطار، متسوقه و اهل معاملات متأذی می شدند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 439 ). و رجوع به ماده قبل ذیل معنی اول شود.

متسوقة. [ م ُ ت َ س َوْ وِ ق َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث متسوق : بازارهای نیشابور در ایام قدیم پوشیده نبود و از اثارت غبار و تزاحم امطار، متسوقه و اهل معاملات متأذی می شدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 439). و رجوع به ماده ٔ قبل ذیل معنی اول شود.


پیشنهاد کاربران

بازارهای نیشابور در قدیم الایام پوشیده نبود وبا بلند شدن گرد غبار از اطراف واکناف کل بازاریان در زحمت وعذاب بودند


کلمات دیگر: