تعیین قیمت کردن قیمت گذاشتن بهای جنسی را معین کردن .
نرخ بستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نرخ بستن. [ ن ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) تعیین قیمت کردن. قیمت گذاشتن. بهای جنسی را معین کردن :
هر متاعی را در این بازار نرخی بسته اند
قند اگر بسیار گردد نرخ شکر بشکند.
تا نرخ ستمگران نبندد.
که ساقی ازل این نرخ بسته.
هر متاعی را در این بازار نرخی بسته اند
قند اگر بسیار گردد نرخ شکر بشکند.
وحشی ( از آنندراج ).
یک دل داریم غمزه را گوتا نرخ ستمگران نبندد.
قدسی ( از آنندراج ).
شود در فکر قیمت دل شکسته که ساقی ازل این نرخ بسته.
زلالی ( از آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
نرخ بریدن
کلمات دیگر: