کلمه جو
صفحه اصلی

نردن

پیشنهاد کاربران

این بن بر این پایه پیشنهاد می شود که واژگانی مانند نَرَک ( شاخه بی بار و بر ایستاده بر روی شاخه های بارده درختان میوه که باید هرس شود ) ، نرینَگ ( که امروزه نرینه خوانده می شود و اندام مَرزیشنیگ ( جنسی ) نر است ) ، و نَردَگ ( که امروزه نرده گفته می شود ) به گمان می رسد که از بن نَردَن ( نَر - ) به دست آمده باشند. با اَبَرنیگرش ( توجه ) به این واژگان درمی یابیم که همه آنها به گونه ای با ایستادن، نشاندن و ایستاندن در پیوند می باشند و بر پایه دستور زبان پارسی پهلوی، بن واژه "نَردَن ( نَر - ) " پیشنهاد می شود که گویی هستی داشته و با زمان به فراموشی سپرده شده است. از این روی واژگان زیر پیشنهاد می شوند:
نَردَن ( نَر - ) : ایستادن، ایستاندن
نَردار: ایستنده، ایستاننده
نَراگ: ایستنده، ایستاننده
نَران: ایستنده، ایستاننده
نَریشن: ایستادن، ایستاندن
نَریشنیه: ایستادن، ایستاندن؛ برابر خوبی برای واژه بیگانه "نعوظ"می باشد.
نَریشنیگ: وابسته به ایستادن، وابسته به ایستادن
نَرَگ: ابزاری برای ایستادن/ ایستاندن؛ در باغبانی شاخه نازایی که ایستاده می روید و باید هرس بشود
نَرینَگ: ابزاری برای ایستادن/ ایستاندن؛ در زیست شناسی، امروزه نرینه گفته می شود
پَدیشنَر: ابزاری برای ایستادن/ ایستاندن
نَردَگ: ایستاده، ایستانده شده، نرده؛ شاید واژه خوبی برای جاندار نری باشد که آماده جفتگیری است
نَردَگیه:ایستادگی، ایستاندگی، شاید واژه خوبی برای نشان دادن "آمادگی جاندار نر برای جفتگیری" باشد

دو واژه "نَردار" و نَرین" هم در این پیوند، پیشنهاد می شوند که هر دو دارای چیم ( مفهوم ) ایستادنی و ایستانندنی هستند که می توانند نام و یا گزارواژه ( صفت ) باشند.


کلمات دیگر: