"حکایتی از یک مهمانی در دوره تیموری: "غیاث الدین محمد برخاست و گفت: عزیزان اصول نگاه دارید و وقاصبی بنیاد کرد که ماه بر فلک از شرم وی دایره هاله در پیش رو گرفت. داروغه حیران بماند و گفت امشب با اینها صحبتی میداریم. دامادی داشت عبدالمقیم نام در کمال حسن و لطافت و نهایت و ملاحت. داروغه عبدالمقیم را فرمود که در شهر هر کس را که حسن و آوازه و اصول و صلابتی بوده باشد حاضر سازد. اما با وجود غیاث الدین محمد، هیچکس به ایشان نپرداخت
وقاصب
پیشنهاد کاربران
کلمات دیگر: