کلمه جو
صفحه اصلی

نزوه

عربی به فارسی

دمدمي مزاجي , وسواس , چيز غريب , غرابت , خط دارکردن , رگه دارکردن , دمدمي بودن , هوس , هوي و هوس , تلون مزاج , خيال , وهم , تغيير ناگهاني


لغت نامه دهخدا

( نزوة ) نزوة. [ ن َزْ وَ ] ( ع ص ، اِ )کوتاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قصیرمن الاشیاء. چیزهای کوتاه و قصیر. ( از اقرب الموارد )( از المنجد ). || ( اِ ) نام سنگی است سپید که بدان آتش می زنند. ( ناظم الاطباء ). || حمله. ( یادداشت مؤلف ). وثبة. ( از المنجد ). || واحد نزو. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نزو شود.

نزوة. [ ن َزْ وَ ] (ع ص ، اِ)کوتاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قصیرمن الاشیاء. چیزهای کوتاه و قصیر. (از اقرب الموارد)(از المنجد). || (اِ) نام سنگی است سپید که بدان آتش می زنند. (ناظم الاطباء). || حمله . (یادداشت مؤلف ). وثبة. (از المنجد). || واحد نزو. (از اقرب الموارد). رجوع به نزو شود.


پیشنهاد کاربران

بسیار پاک و منزه


کلمات دیگر: