کلمه جو
صفحه اصلی

شکم دادن

فارسی به انگلیسی

to sag, to bulge


bulge, belly, camber, give, sag, warp


bulge, belly, camber, sag, give, warp, to sag, to bulge

مترادف و متضاد

sag (فعل)
خم شدن، از وسط خم شدن، شکم دادن، اویزان شدن، صعیف شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) انحنا پیدا کردن : دیوار شکم دارد .

لغت نامه دهخدا

شکم دادن. [ ش ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فروگشتن از میان. به طرف بیرون خم شدن. ( یادداشت مؤلف ). انحنا پیدا کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). لمبر دادن :
گردون ز گرانسنگی این بار شکم داد.
حزین ( از آنندراج ).
- شکم دادن سقف ؛ میل کردن سقف از میانه به طرف زیر و نزدیک افتادن شدن آن. ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: