کلمه جو
صفحه اصلی

هیراب

فرهنگ اسم ها

اسم: هیراب (پسر) (فارسی) (تلفظ: hirab) (فارسی: هیراب) (انگلیسی: hirab)
معنی: نام فرشته باد

لغت نامه دهخدا

هیراب . (اِخ ) دهی است از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد. در 12هزارگزی جنوب شوسه که کوهستانی و معتدل و دارای 255 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


هیراب . (اِخ ) نام ملکی است که رب النوع عنصر باد باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا).


هیراب. ( اِخ ) نام ملکی است که رب النوع عنصر باد باشد. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).

هیراب. ( اِخ ) دهی است از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد. در 12هزارگزی جنوب شوسه که کوهستانی و معتدل و دارای 255 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

دانشنامه عمومی

هیراب روستایی است در شرق شهرستان بروجرد در استان لرستان. این روستا در دهستان والانجرد در بخش مرکزی این شهرستان قرار دارد. این روستا بر سر جاده بروجرد - اراک قرار دارد. هیراب در گردنه زالیان قرار گرفته و منطقه ای سردسیر و برفگیر است.
بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت هیراب در سال ۱۳۸۵، برابر با ۲۹ نفر بوده است که از این میان ۱۴ نفر مرد و بقیه زن بوده اند. این روستا ۷ خانوار جمعیت دارد.

پیشنهاد کاربران

هیراب ( هی راب ) کلماتی که اولشان هی دارنند. تورکی اند. مثل هیران ( گردنه حیران اردبیل ) هیلان ( داغ آغین تی سی. رانش زمین ) هیاهو. هیوان ( حیوان ) هیراد. هیرادفر کلماتی که راب دارنند. تورکی اند. مثل داراب. سراب. سهراب. شهراب. مهراب. خراب. جوراب. اهراب. فاراب. زهراب ( ظهراب ) کهراب. . . . . . . هیراب یک کلمه ی تورکی است.


کلمات دیگر: