مترادف مهان : بزرگان، رجال، سران
مهان
مترادف مهان : بزرگان، رجال، سران
فرهنگ اسم ها
اسم: مهان (دختر، پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: mahān) (فارسی: مَهان) (انگلیسی: mahan)
معنی: منسوب به ماه، زیبارو، ( مَه = ماه، ان ( پسوند نسبت ) )، [چنانچه این واژه مِهان ( mehān ) تلفظ شود جمع مِه و به معنی بزرگان می باشد]، ( مَه = ماه + ان ( پسوند نسبت ) )، ]چنانچه این واژه مِهان ( mehān ) تلفظ شود جمع مِه و به معنی بزرگان می باشد[، بزرگان
معنی: منسوب به ماه، زیبارو، ( مَه = ماه، ان ( پسوند نسبت ) )، [چنانچه این واژه مِهان ( mehān ) تلفظ شود جمع مِه و به معنی بزرگان می باشد]، ( مَه = ماه + ان ( پسوند نسبت ) )، ]چنانچه این واژه مِهان ( mehān ) تلفظ شود جمع مِه و به معنی بزرگان می باشد[، بزرگان
(تلفظ: mahān) (مَه = ماه + ان (پسوند نسبت)) ، منسوب به ماه ؛ (به مجاز) زیبارو ؛ ]چنانچه این واژه مِهان(mehān) تلفظ شود جمع مِه و به معنی بزرگان میباشد[.
مترادف و متضاد
بزرگان، رجال، سران
فرهنگ فارسی
خوارکرده شده، خواروزار
۱ - ( اسم ) خوار شده . ۲ - ( صفت ) خوار ذلیل .
دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند
۱ - ( اسم ) خوار شده . ۲ - ( صفت ) خوار ذلیل .
دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند
فرهنگ معین
(مُ ) [ ع . ] (اِمف . ) خوار کرده شده .
لغت نامه دهخدا
مهان. [ م ِ ] ( اِ ) ج ِ مِه ْ. بزرگان :
بر او آفرین کرد شاه جهان
که بادت بزرگی و فر مهان.
بر آن باد کو پاک دارد نهان.
فرستاده شهریار جهان.
خنیده میان کهان و مهان.
بترسی از او آشکار و نهان.
یکی نامه بد یادگار از مهان.
غم گیا نخورم ور خورم به کوه گیا.
تات بی آب تر ز که نکنند.
همان فرخنده بانوی جهان را.
به دوران عدلش بناز ای جهان.
مهان. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از «هَ ون » ) خوارکرده شده. ذلیل کرده شده. ( ناظم الاطباء ). اهانت کرده شده. ( غیاث اللغات ). خوار. ذلیل. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مستخَف . اهانت شده. استخفاف شده. ( یادداشت مؤلف ) : یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهاناً. ( قرآن 69/25 ).
سر همان و پر همان هیکل همان
موسیی بر عرش فرعونی مهان.
جمله با شمشیر چوبین جنگشان.
مهان. [ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند. دارای 230 تن سکنه. محصول آن غلات ، توتون ، حبوب و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
بر او آفرین کرد شاه جهان
که بادت بزرگی و فر مهان.
فردوسی.
سر نامه گفت آفرین مهان بر آن باد کو پاک دارد نهان.
فردوسی.
چو بشنید قیصر کز ایران مهان فرستاده شهریار جهان.
فردوسی.
یکی شادمانی بد اندر جهان خنیده میان کهان و مهان.
فردوسی.
میان سپاهت هر آن کز مهان بترسی از او آشکار و نهان.
اسدی.
ز کردار گرشاسب اندر جهان یکی نامه بد یادگار از مهان.
اسدی.
بر مهان نشوم ور شوم چو خاک مهین غم گیا نخورم ور خورم به کوه گیا.
خاقانی.
با مهان آب زیر کاه مباش تات بی آب تر ز که نکنند.
خاقانی.
به می خوردن نشاند آنگه مهان راهمان فرخنده بانوی جهان را.
نظامی.
سر سرفرازان و تاج مهان به دوران عدلش بناز ای جهان.
سعدی.
مهان. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از «هَ ون » ) خوارکرده شده. ذلیل کرده شده. ( ناظم الاطباء ). اهانت کرده شده. ( غیاث اللغات ). خوار. ذلیل. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مستخَف . اهانت شده. استخفاف شده. ( یادداشت مؤلف ) : یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهاناً. ( قرآن 69/25 ).
سر همان و پر همان هیکل همان
موسیی بر عرش فرعونی مهان.
مولوی ( مثنوی ).
جمله بی معنی و بی مغز و مهان جمله با شمشیر چوبین جنگشان.
مولوی ( مثنوی ).
مهان. [ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند. دارای 230 تن سکنه. محصول آن غلات ، توتون ، حبوب و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
مهان . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند. دارای 230 تن سکنه . محصول آن غلات ، توتون ، حبوب و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
مهان . [ م ِ ] (اِ) ج ِ مِه ْ. بزرگان :
بر او آفرین کرد شاه جهان
که بادت بزرگی و فر مهان .
سر نامه گفت آفرین مهان
بر آن باد کو پاک دارد نهان .
چو بشنید قیصر کز ایران مهان
فرستاده ٔ شهریار جهان .
یکی شادمانی بد اندر جهان
خنیده میان کهان و مهان .
میان سپاهت هر آن کز مهان
بترسی از او آشکار و نهان .
ز کردار گرشاسب اندر جهان
یکی نامه بد یادگار از مهان .
بر مهان نشوم ور شوم چو خاک مهین
غم گیا نخورم ور خورم به کوه گیا.
با مهان آب زیر کاه مباش
تات بی آب تر ز که نکنند.
به می خوردن نشاند آنگه مهان را
همان فرخنده بانوی جهان را.
سر سرفرازان و تاج مهان
به دوران عدلش بناز ای جهان .
بر او آفرین کرد شاه جهان
که بادت بزرگی و فر مهان .
فردوسی .
سر نامه گفت آفرین مهان
بر آن باد کو پاک دارد نهان .
فردوسی .
چو بشنید قیصر کز ایران مهان
فرستاده ٔ شهریار جهان .
فردوسی .
یکی شادمانی بد اندر جهان
خنیده میان کهان و مهان .
فردوسی .
میان سپاهت هر آن کز مهان
بترسی از او آشکار و نهان .
اسدی .
ز کردار گرشاسب اندر جهان
یکی نامه بد یادگار از مهان .
اسدی .
بر مهان نشوم ور شوم چو خاک مهین
غم گیا نخورم ور خورم به کوه گیا.
خاقانی .
با مهان آب زیر کاه مباش
تات بی آب تر ز که نکنند.
خاقانی .
به می خوردن نشاند آنگه مهان را
همان فرخنده بانوی جهان را.
نظامی .
سر سرفرازان و تاج مهان
به دوران عدلش بناز ای جهان .
سعدی .
مهان . [ م ُ ] (ع ص ) (از «هَ ون ») خوارکرده شده . ذلیل کرده شده . (ناظم الاطباء). اهانت کرده شده . (غیاث اللغات ). خوار. ذلیل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مستخَف ّ. اهانت شده . استخفاف شده . (یادداشت مؤلف ) : یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهاناً. (قرآن 69/25).
سر همان و پر همان هیکل همان
موسیی بر عرش فرعونی مهان .
جمله بی معنی و بی مغز و مهان
جمله با شمشیر چوبین جنگشان .
سر همان و پر همان هیکل همان
موسیی بر عرش فرعونی مهان .
مولوی (مثنوی ).
جمله بی معنی و بی مغز و مهان
جمله با شمشیر چوبین جنگشان .
مولوی (مثنوی ).
فرهنگ عمید
خوار شده، خوار وزار.
پیشنهاد کاربران
این یک اسم دخترانه می باشد
مثل ماه😂
مَه = ماه. ان=اسم اشاره دور. شبیه ماه
اسم دخترانه هست و به معنی همچون ماه زیبارو
مهان: ماه_اسم دخترانه
اسم بسیار با ریشه ای فارسی است و به معنی بزرگان
این اسم مناسب پسر می باشد
البته در سایت و اداره ثبت احوال هم نام پسر هم دختر ثبت شده است.
این اسم مناسب پسر می باشد
البته در سایت و اداره ثبت احوال هم نام پسر هم دختر ثبت شده است.
مانند ماه
مهان یعنی مثل ماه یا جمع ماه
کاملا پسرونه ست
مَهان؛ اسم فارسی. نام دخترانه. بمعنی زیبا رو. مانند ماه. روشنی بخش شب. در مواردی به نوعی آهوی زیبا رو هم معنی شده است .
این نام دخترانه بوده و در سایت جامع ثبت احوال به نام دخترانه ثبت شده است. از ابادیس تقاضا میشود اصلاحیه انجام دهد تا به اشتباه برای پسران انتخاب نشود.
از آوای نام نیز ظرافت دخترانه بودن ان کاملا مشخص و واضح است.
این نام دخترانه بوده و در سایت جامع ثبت احوال به نام دخترانه ثبت شده است. از ابادیس تقاضا میشود اصلاحیه انجام دهد تا به اشتباه برای پسران انتخاب نشود.
از آوای نام نیز ظرافت دخترانه بودن ان کاملا مشخص و واضح است.
مَهان؛ اسم فارسی. نام دخترانه. بمعنی زیبا رو. مانند ماه. روشنی بخش شب. در مواردی به نوعی آهوی زیبا رو هم معنی شده است . از ابادیس تقاضا میشود در خصوص نوع اصلاحیه انجام دهد تا برای پسران انتخاب نشود زیرا از ظرافت نام دخترانه بودنش پیداست. ماهان پسرانه میباشد.
ضمنا اعراب گذاری در فرهنگ لغات امری ضروریست.
مهتران
ماه
مهان یعنی مثل ماه و نام دخترانه است اسم پسرانه نیست
مهان یک اسم دختر است واسم من هم مهان هست ومعنی بزرگی رو دارد
مهان اسم دختر است . اسم مهان به معنی یک ماه زیبارو🌝🌖🌕🌔🌓🌒🌑🌙🌘🌗🌚🌛🌜
مَهان مانند ماه و زیبارو معنی میده و کاملا دخترونس. تعجب میکنم که نوشتن پسرونه
بسیار اسم شیک و نازیه
بسیار اسم شیک و نازیه
مهان یه اسم فارسی بسیار زیباست به معنی دختر زیبا مثل ماه
مهان یعنی مثل ماه، زیبارو، اسم شیک و باکلاسیه
ظرافت ولطیفی اسم پیداست که دخترونه است
مهان به معنی بزرگان است. اسم پسر من امیر مهان هست به معنی پادشاه بزرگان. این اسم مشترک دختر و پسره معنی دخترونه ش زیبا رو میشه
این اسم پسرونه اسم پسر من محمدمهان
واقعا جای تاسفه اسم به این زیبایی و پر معنایی رو با این اطلاعات غلط خرابش میکنین
لطفا اصلاح بفرمائید
لطفا اصلاح بفرمائید
اسم دختر من هم مهان هست ، یعنی مانند ماه ، زیبارو🥰
مهان نام دخترانه است تلفظ و صوت این نام مشخص کننده است لطفا اصلاح کنید
اسم پسر من مهان مانند ماه
مهان : /mahān/ مَهان ( مَه = ماه ان ( پسوند نسبت ) ) ، 1 - منسوب به ماه؛ 2 - ( به مجاز ) زیبارو؛ [چنانچه این واژه مِهان ( mehān ) تلفظ شود جمع مِه و به معنی بزرگان می باشد]. اسم مهان مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
مَهان : مَهان ( مَه = ماه ان ( پسوند نسبت ) ) ، 1 - منسوب به ماه؛ 2 - ( به مجاز ) زیبار
مِهان : مِهان جمع مِه و به معنی بزرگان می باشد.
مَهان : مَهان ( مَه = ماه ان ( پسوند نسبت ) ) ، 1 - منسوب به ماه؛ 2 - ( به مجاز ) زیبار
مِهان : مِهان جمع مِه و به معنی بزرگان می باشد.
اگر اسمش پسرانه هست چرا ثبت احوال اجازه نمیده واسه پسر انتخابش کرد
این اسم خیلی لطیفیه، دخترانه هست به معنای زیبا رو همچو ماه
این اسم خیلی لطیفیه، دخترانه هست به معنای زیبا رو همچو ماه
مهان یعنی زیبارو**ماه زیبااست اسم دخترهم است
خوار شده
به معنی بزرگان - بزرگ
اسن اسم پسرانه است
تلفظ Mehan
اسن اسم پسرانه است
تلفظ Mehan
مهان نامی دخترانه
مهان mehan به معنی بزرگان و سران می باشد و ریشه فارسی دارد و اسم پسرانه نیز می باشد اسم پسر خودم مهان است. . مهان mahanبه معنی ما رو یا همانند ماه است و ریشه فارسی دارد اسم دختر خودم مهان است
مهان جمع مها است که یک نوع اهو می باشد که با علامت جمع الف ونون جمع بسته است هم پسرانه است هم دخترانه و خیلی شیک و با کلاسه ریشه عربی داره
باید اساتید و بزرگان ادب پارسی و کسانی که سالها در مورد ادبیات فارسی تحقیقات فراوانی نموده اند در مورد اسامی نظر بدهند ، چون انتخاب نام برای یک فرد شخصیت او را تحت تأثیر قرار می دهد و باید اطلاع رسانی دقیق وکاملی از تاریخ ادبیات فارسی و مخصوصاً شاهنامه فردوسی به دست مردم برسد.
اسمه دخترونست واسمه دخترمنم مهان است
اسم دخترونست و معنیش دختر ماه رو می باشد . اسم دختر من مهان است و هفت سال دارد
کلمه : مهان
اشتباه تایپی : lihk
آوا : mahAn
نقش : اسم ( اسم دختر یا پسر به معنی ماه ها ویا مثل ماه درخشان **** / بزرگان ( متضاد� برعکس � کوچک و خار شده )
اشتباه تایپی : lihk
آوا : mahAn
نقش : اسم ( اسم دختر یا پسر به معنی ماه ها ویا مثل ماه درخشان **** / بزرگان ( متضاد� برعکس � کوچک و خار شده )
قطعا این نام یک نام کاملا دخترانه است ، مَهان به معنی ( منسوب به ماه یا زیبارو ) و از ساختار اسم و تلفظ و معنی مشخص است که نام دختر است اما مِهان به معنی ( سران و بزرگان ) اسم پسرانه است ، لطفا اسامی را درست برای فرزندانتان انتخاب کنید .
این اسم کاملا دخترونه هس و به هیچ وجه پسرونه نیست در صورتی که مِهان تلفظ شود به معنی بزرگان و بزرگتر و در صورتی که مَهان تلفظ شود به معنی زیبا رو و مانند ماه و منسوب به ماه می باشد
مَه= ماه
مَه ان = مهان
اسمی کاملا دخترانه به معنی ماه کامل است.
نمیشه که اسم پسر ماه باشه ولی اگر مِهان باشد به معنی سران بزرگان است و پسرانه می باشد.
مَه ان = مهان
اسمی کاملا دخترانه به معنی ماه کامل است.
نمیشه که اسم پسر ماه باشه ولی اگر مِهان باشد به معنی سران بزرگان است و پسرانه می باشد.
این اسم یک اسم کاملا دخترانه است از لطافت و ظریفیش مشخصه اسم دختر منم مهان است یعنی زیبا رو و هم خانواده با ماهان است که اسمی پسرانه است . و هر دو به معنی زیبا رو و ماهرو هستند .
اسم پسر من مهان هست این یک اسم مشترک بین پسر و دختر هستش . ثبت احوال اسمها را تفکیک کرده و مهان را برای دختر مشخص کرده به خاطر همین تو شناسنامه اسم مهان رو برای پسر نمی ذارن
جِ مه، بزرگ تر
به معنای بزرگان
نخستان
آنانی که در طراز نخستند؛ سروران، بزرگان ( داریوش آشوری )
آنانی که در طراز نخستند؛ سروران، بزرگان ( داریوش آشوری )
مهان
مهان = من، هان
من = روان/روح
هان = بزرگ
مهان = بزرگ منش، رستگار، با وجدان.
مهان = کسی که در نیکی ورد زبانان باشد وز نیکی مشهور گردد.
حرف ( م ) در بیشتر جاه معنی ( روان پاک و یا با وجدان ) را میدهد.
هم و یا اوم هندی ( م ) در سر خود ( شد ّ ) دارد.
یعنی حرف ( م ) باید که در زاد خود ضرب بخورد.
هممممم
م نخست ( من )
م دوم ( مادر )
م سوم ( مندر و یا مسجد و یا مکتب ) .
هم و یا اوم برای ( لرزه دادن ) مغز ساخته شده است.
در اسلام ( زیر و زبر ) برای لرزه مغز ساخته شده است.
الف زر ا ، الف زیر ای، الف پیش او ( ا، ای، او ) .
این ( ا، ای، او ) برای لرزه دادن مغز و بسیار سودمند است.
مهان = بزرگ دینی که با وجدان و پاک منش باشد.
مهان = مومن، پرهیزگار، رستگار،
مهان = من، هان
من = روان/روح
هان = بزرگ
مهان = بزرگ منش، رستگار، با وجدان.
مهان = کسی که در نیکی ورد زبانان باشد وز نیکی مشهور گردد.
حرف ( م ) در بیشتر جاه معنی ( روان پاک و یا با وجدان ) را میدهد.
هم و یا اوم هندی ( م ) در سر خود ( شد ّ ) دارد.
یعنی حرف ( م ) باید که در زاد خود ضرب بخورد.
هممممم
م نخست ( من )
م دوم ( مادر )
م سوم ( مندر و یا مسجد و یا مکتب ) .
هم و یا اوم برای ( لرزه دادن ) مغز ساخته شده است.
در اسلام ( زیر و زبر ) برای لرزه مغز ساخته شده است.
الف زر ا ، الف زیر ای، الف پیش او ( ا، ای، او ) .
این ( ا، ای، او ) برای لرزه دادن مغز و بسیار سودمند است.
مهان = بزرگ دینی که با وجدان و پاک منش باشد.
مهان = مومن، پرهیزگار، رستگار،
چطوری میشه اسم پسرونه باشه؟🤔 ( مهان=مانند ماه زیبارو )
مهان مخفف ماهان هست. که به نظر میرسه اسم پسرونه باشه.
کلمات دیگر: