اسم: یزدجرد (پسر) (عربی، فارسی) (تلفظ: yazdjerd) (فارسی: يزدجرد) (انگلیسی: yazdjerd)
معنی: افریده خداوند، ( معربِ یزدگرد )، یزدگرد
معنی: افریده خداوند، ( معربِ یزدگرد )، یزدگرد
(تلفظ: yazdjerd) (معربِ یزدگرد) ، ← یزدگرد .
یزدجرد. [ ی َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان کاغه ٔ بخش دورود شهرستان بروجرد در 48 هزارگزی خاور دورود. سکنه ٔ آن 140 تن و آب آن از قنات است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فردوسی .
نظامی .
سعدی .
یزدجرد. [ ی َ ج ِ ] (اِخ )ابن مهبذان الکسروی ، کاتب در ایام معتضد خلیفه و ازکتب اوست : 1- کتاب فضائل بغداد و صفتها. 2- کتاب الدلائل علی التوحید من کلام الفلاسفة. (ابن ندیم ص 185).