کلمه جو
صفحه اصلی

سرافراز


مترادف سرافراز : بالنده، بلندمرتبه، سربلند، سرفراز، مباهی، مفتخر ، گردن فراز، گردن کش

متضاد سرافراز : سرافکنده

فارسی به انگلیسی

honoured

فرهنگ اسم ها

اسم: سرافراز (پسر) (فارسی) (تلفظ: sarafrāz) (فارسی: سرافراز) (انگلیسی: sarafraz)
معنی: سربلند، مفتخر، ( به مجاز ) افتخار کننده به چیزی یا کسی، ( در قدیم ) دارای صفات نیکو و مایه افتخار، ( در قدیم ) گردن فراز، گردن کش، زورمند، سرفراز

(تلفظ: sarafrāz) (به مجاز) افتخار کننده به چیزی یا کسی ، سربلند ، مفتخر ؛ (در قدیم) دارای صفات نیکو و مایه افتخار ؛ (در قدیم) گردن فراز ، گردن کش ، زورمند .


مترادف و متضاد

proud (صفت)
متکبر، مغرور، برتن، عظیم، غره، سرافراز، گرانسر

prideful (صفت)
مغرور، برتن، سرافراز، پر مباهات

proud-hearted (صفت)
سرافراز

proudly (قید)
مغرورانه، سرافراز، متکبرانه

honorably (قید)
سرافراز

honourably (قید)
سرافراز

بالنده، بلندمرتبه، سربلند، سرفراز، مباهی، مفتخر ≠ سرافکنده


۱. بالنده، بلندمرتبه، سربلند، سرفراز، مباهی، مفتخر ≠ سرافکنده
۲. گردنفراز، گردنکش


فرهنگ فارسی

سرافراز، سربلند، مفتخر
( صفت ) گردنفراز سربلند .
سربلند و متکبر و گردنکش فخر کننده

فرهنگ معین

(سَ . اَ ) (ص فا. ) مفتخر، سربلند.

لغت نامه دهخدا

سرافراز. [ س َ اَ ] ( نف مرکب ) سربلند و متکبر و گردنکش. ( آنندراج ). فخرکننده. نازنده. سربلند :
سرافراز پور یل اسفندیار
ز گشتاسب اندرجهان یادگار.
فردوسی.
یکی پهلوان بود شیروی نام
دلیر و سرافراز و جوینده نام.
فردوسی.
بدانگه که گردد سرافراز نیو
از ایران بیاید هنرمند گیو.
فردوسی.
پدر گر بداند که تو زین نشان
شدستی سرافراز گردنکشان.
فردوسی.
کجا آن خردمند کندآوران
کجا آن سرافراز جنگی سران.
فردوسی.
سرافراز داماد رستم بود
به ایران زمین همچو او کم بود.
فردوسی.
ملک عالم و عادل پسر شاه جهان
میر ابواحمد محمود سرافرازگهر.
فرخی.
میر یوسف عضدالدوله سالار پسر
روی شاهان و سرافراز بزرگان ز گهر.
فرخی.
سمند سرافراز را کرد زین
برون رفت تنها بروز گزین.
اسدی.
دامن همت سرافرازش
گردن چرخ را گریبان باد.
مسعودسعد.
چو تو نگار دل افروز نیست در خلخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما.
معزی.
آنکه نگونسار شد مباد سرافراز
وآنکه سرافراز شد مباد نگونسار.
سوزنی.
ز گوران سرافراز گوری بود
که با فحلیش دست زوری بود.
نظامی.
سرم تاج از سرافرازان ربوده ست
خلف بس ناخلف دارم چه سود است.
نظامی.
شتابنده تر شد در آن بندگی
سرافراز گشت از سرافکندگی.
نظامی.
سرافراز این خاک فرخنده بوم
ز عدلت بر اقلیم یونان و روم.
سعدی.
گرم زمانه سرافراز داشتی و عزیز
سریر عزتم آن خاک آستان بودی.
حافظ.

فرهنگ عمید

سربلند، مفتخر.

دانشنامه عمومی

سرافراز می تواند به افراد زیر اشاره کند:
محمد سرافراز ((زاده ۱۳۴۰)، رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
جواد سرافراز (۱۳۳۲ - ۱۳۶۰)، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و مسئول دفتر آیت الله دکتر سید محمد بهشتی
علی سرافراز یزدی، (زادهٔ ۱۳۲۹ در مشهد) نمایندهٔ حوزهٔ انتخابیهٔ مشهد و کلات در دورهٔ هفتم مجلس شورای اسلامی

جدول کلمات

مفتخر

پیشنهاد کاربران

سربلند ،

رو سفید


کلمات دیگر: