loaf, lump
پرازده
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(پَ دَ یا دِ ) [ معر. ] (اِ. ) = فرزدق : ۱ - گلوله ای از خمیر که به جهت پختن نان آماده کرده باشند، چانه ، چونه . ۲ - تکة اضافی که از گلولة خمیر می گیرند هنگامی که گلوله از اندازه بزرگتر باشد. ۳ - آرد خشکی که زیر گلولة خمیر پاشند. ۴ - نان کوله رفته در تنور.
لغت نامه دهخدا
پرازده. [ پ َ / پ ِ دَ / دِ ]( اِ ) چانه. چونه. پاره ای از خمیر باشد که بجهت یک ته نان گرد و گلوله کرده باشند. ( برهان ). آرد خمیرکرده باشد که آنرا بجهت نان گرد و غند ساخته باشند و آنرا زواله نیز گویند و بهندی پره نامند. ( جهانگیری ) ( رشیدی )؛ ثُوَینا آرد خشکی که زیر پرازده گسترند. ( منتهی الارب ) ( در ماده ثَوَن َ ). || کونه یعنی قسمتی که از بن گروهه خمیر گیرند آنگاه که گروهه بزرگتر ازاندازه مقصود باشد. فرزدق . || نان کوله رفته در تنور.
فرهنگ عمید
تکۀ گلوله کرده از خمیر آرد گندم به اندازه ای که یک نان پخته شود، زواله، چونه.
پیشنهاد کاربران
نام روستایی در کشور آذربایجان
کلمات دیگر: