eye - socket, orbit of the eye
چشمخانه
فارسی به انگلیسی
socket
فرهنگ فارسی
خانه چشم، کاسه چشم، حفرهای که چشم در آن جای گیرد
( اسم ) خان. چشم حفره ای که چشم در آن جا دارد کاس. چشم .
( اسم ) خان. چشم حفره ای که چشم در آن جا دارد کاس. چشم .
فرهنگ معین
( ~. نِ ) (اِمر. ) خانة چشم ، حفره ای که چشم در آن جا دارد، کاسة چشم .
لغت نامه دهخدا
چشمخانه. [ چ َ / چ ِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خانه چشم و چشمدان. ( آنندراج ). چشمدان و حفره ای در استخوان پیشانی که چشم در آن قرار گرفته. ( ناظم الاطباء ). کاسه چشم. حدقه چشم. رجوع به چشمدان شود :
از بسکه ناکسیم و خجل شرم میکند
کز چشمخانه سر بدر آرد نگاه ما.
در چشمخانه رنگ برآرد نگاه ما.
از بسکه ناکسیم و خجل شرم میکند
کز چشمخانه سر بدر آرد نگاه ما.
باقر کاشی ( از آنندراج ).
روزی که نبود آینه حسن در نظردر چشمخانه رنگ برآرد نگاه ما.
قدس ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
خانۀ چشم، کاسۀ چشم، حفرهای که چشم در آن جا دارد، چشمدان.
کلمات دیگر: