کلمه جو
صفحه اصلی

پد

فرهنگ فارسی

درخت بی بر، درختی که میوه ندهدمانندسفیدار
( اسم ) پدر
مخفف پدر

فرهنگ معین

(پُ ) ( اِ. ) = پود. پده : چوب پوسیده که آن را آتش گیره کنند، حراق .

لغت نامه دهخدا

پد. [ پ َ ] (اِ) سفیددار. غَرَب . درختی را گویند که هرگز بار ندهد. (برهان ).


پد. [ پ ِ ] (اِ)مخفف پدر. (برهان ).


پد. [ پ ُ ] (اِ) پود. حُراق . خف . بد.پیغَه . بَدَه . حَرّاقَه . چوب پوسیده باشد که آتش گیره کنند. (برهان ). و آنرا پود نیز گویند :
گر برفکند گرم دم خویش بگوگرد
بی پود ز گوگرد زبانه زند آتش .

منجیک .


و رجوع به پده شود.

پد. [ پ َ ] ( اِ ) سفیددار. غَرَب. درختی را گویند که هرگز بار ندهد. ( برهان ).

پد. [ پ ُ ] ( اِ ) پود. حُراق. خف. بد.پیغَه. بَدَه. حَرّاقَه. چوب پوسیده باشد که آتش گیره کنند. ( برهان ). و آنرا پود نیز گویند :
گر برفکند گرم دم خویش بگوگرد
بی پود ز گوگرد زبانه زند آتش.
منجیک.
و رجوع به پده شود.

پد. [ پ ِ ] ( اِ )مخفف پدر. ( برهان ).

فرهنگ عمید

= بد bo(a )d
درختی که میوه ندهد، مانند سفیدار، درخت بی بر.

= بد bo(a)d


درختی که میوه ندهد، مانند سفیدار؛ درخت بی‌بر.


گویش مازنی

/ped/ دوبین

دوبین


جدول کلمات

درخت بی پر و بی میوه


کلمات دیگر: