(هَ دَ ) (مص م . ) شکنجه کردن ، آزاردن .
باهکیدن
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
باهکیدن.[ هََ دَ ] ( مص ) شکنجه کردن. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرای ناصری ) ( حاشیه فرهنگ اسدی ) ( صحاح الفرس ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عذاب کردن. آزار دادن. پاهکیدن.
فرهنگ عمید
شکنجه کردن، آزار کردن، کتک زدن.
کلمات دیگر: