تبه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) ۱- ضایع فاسد . ۲- باطل بیکار نیامدنی .
سامی بیک تب شهر باستانی مصر را بدین صورت ضبط کرده است .
سامی بیک تب شهر باستانی مصر را بدین صورت ضبط کرده است .
فرهنگ معین
(تَ بَ ) (ص . اِ. ) تباه .
لغت نامه دهخدا
تبه .[ ت ِ ب ِ ] (اِخ ) ثیبه . سامی بیک تب شهر قدیمی یونان را بدین دو صورت ضبط کرده است . رجوع به تب و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
تبة. [ ت ِب ْ ب َ ] (ع اِ) حالت سخت . (قطرالمحیط) (منتهی الارب ). حالت سختی . (ناظم الاطباء).
تبه. [ ت َ ب َه ْ ] ( ص ) مخفف تباه باشد. ( برهان ) ( فرهنگ نظام ). تباه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه منیری ). و با کردن و شدن و گشتن و گردیدن ترکیب شود. رجوع به تباه و دیگر ترکیب های تباه و تبه شود. || نابود. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || منهدم. ویران :
هر آن بوم و بر کان نه آباد بود
تبه بود و ویران ز بیداد بود.
چو آن هفت سال تبه بگذرد
خداوند نعمت فروگسترد.
که گبر است پیرتبه بوده حال.
تنش را نگه کرد و آن خستگی
تبه دید خسته ز نابستگی.
تبه دید بیمار او را جگر.
با من چوگل شکفته باشی گه گه
گاهی باشی چو کارد با گوشت تبه.
تبه.[ ت ِ ب ِ ] ( اِخ ) ثیبه. سامی بیک تب شهر قدیمی یونان را بدین دو صورت ضبط کرده است. رجوع به تب و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
تبه. [ ت ِ ب ِ ] ( اِخ ) سامی بیک تب شهر باستانی مصر را بدین صورت ضبط کرده است. رجوع به تب و قاموس الاعلام ترکی شود.
هر آن بوم و بر کان نه آباد بود
تبه بود و ویران ز بیداد بود.
فردوسی.
|| بد و خراب : چو آن هفت سال تبه بگذرد
خداوند نعمت فروگسترد.
شسمی ( یوسف و زلیخا ).
بدانست پیغمبر نیکفال که گبر است پیرتبه بوده حال.
( بوستان ).
|| بیمار. رنجور : تنش را نگه کرد و آن خستگی
تبه دید خسته ز نابستگی.
فردوسی.
بنزدیک خاتون شد آن چاره گرتبه دید بیمار او را جگر.
فردوسی.
|| ضایع شده. ( برهان ). آنچه باطل باشد و چیزی که بکار نیاید. ( آنندراج ). ضایع و فاسد. ( ناظم الاطباء ). || گوشت نرم و نازک. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). تباهچه. تباهه. تبهره. گوشت نرم و نازک را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). تباهچه ؛ که گوشت نرم و نازک است. ( فرهنگ نظام ) ( از ناظم الاطباء ) : با من چوگل شکفته باشی گه گه
گاهی باشی چو کارد با گوشت تبه.
فرخی ( از فرهنگ نظام ).
|| قسمت کننده. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تباه و تباهچه و تباهه و تبهره شود.تبه.[ ت ِ ب ِ ] ( اِخ ) ثیبه. سامی بیک تب شهر قدیمی یونان را بدین دو صورت ضبط کرده است. رجوع به تب و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
تبه. [ ت ِ ب ِ ] ( اِخ ) سامی بیک تب شهر باستانی مصر را بدین صورت ضبط کرده است. رجوع به تب و قاموس الاعلام ترکی شود.
تبه . [ ت َ ب َه ْ ] (ص ) مخفف تباه باشد. (برهان ) (فرهنگ نظام ). تباه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ). و با کردن و شدن و گشتن و گردیدن ترکیب شود. رجوع به تباه و دیگر ترکیب های تباه و تبه شود. || نابود. (برهان ) (ناظم الاطباء). || منهدم . ویران :
هر آن بوم و بر کان نه آباد بود
تبه بود و ویران ز بیداد بود.
|| بد و خراب :
چو آن هفت سال تبه بگذرد
خداوند نعمت فروگسترد.
بدانست پیغمبر نیکفال
که گبر است پیرتبه بوده حال .
|| بیمار. رنجور :
تنش را نگه کرد و آن خستگی
تبه دید خسته ز نابستگی .
بنزدیک خاتون شد آن چاره گر
تبه دید بیمار او را جگر.
|| ضایع شده . (برهان ). آنچه باطل باشد و چیزی که بکار نیاید. (آنندراج ). ضایع و فاسد. (ناظم الاطباء). || گوشت نرم و نازک . (برهان ) (ناظم الاطباء). تباهچه . تباهه . تبهره . گوشت نرم و نازک را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). تباهچه ؛ که گوشت نرم و نازک است . (فرهنگ نظام ) (از ناظم الاطباء) :
با من چوگل شکفته باشی گه گه
گاهی باشی چو کارد با گوشت تبه .
|| قسمت کننده . (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به تباه و تباهچه و تباهه و تبهره شود.
هر آن بوم و بر کان نه آباد بود
تبه بود و ویران ز بیداد بود.
فردوسی .
|| بد و خراب :
چو آن هفت سال تبه بگذرد
خداوند نعمت فروگسترد.
شسمی (یوسف و زلیخا).
بدانست پیغمبر نیکفال
که گبر است پیرتبه بوده حال .
(بوستان ).
|| بیمار. رنجور :
تنش را نگه کرد و آن خستگی
تبه دید خسته ز نابستگی .
فردوسی .
بنزدیک خاتون شد آن چاره گر
تبه دید بیمار او را جگر.
فردوسی .
|| ضایع شده . (برهان ). آنچه باطل باشد و چیزی که بکار نیاید. (آنندراج ). ضایع و فاسد. (ناظم الاطباء). || گوشت نرم و نازک . (برهان ) (ناظم الاطباء). تباهچه . تباهه . تبهره . گوشت نرم و نازک را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). تباهچه ؛ که گوشت نرم و نازک است . (فرهنگ نظام ) (از ناظم الاطباء) :
با من چوگل شکفته باشی گه گه
گاهی باشی چو کارد با گوشت تبه .
فرخی (از فرهنگ نظام ).
|| قسمت کننده . (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به تباه و تباهچه و تباهه و تبهره شود.
تبه . [ ت ِ ب ِ ] (اِخ ) سامی بیک تب شهر باستانی مصر را بدین صورت ضبط کرده است . رجوع به تب و قاموس الاعلام ترکی شود.
فرهنگ عمید
= تباه
تباه#NAME?
دانشنامه عمومی
شهر تبه (به سوئدی: Täby) در ناحیه شهری تبه در کشور سوئد واقع شده است. جمعیت این شهر ۲۲۶۸٫۹۴ نفر است.
سوئد
فهرست شهرهای سوئد
سوئد
فهرست شهرهای سوئد
wiki: ماه های مشتری است ابعاد آن ۱۱۶×۹۸×۸۴ کیلومتر، جرم آن ~۴۳ ×۱۰۱۶ کیلوگرم و نیم قطر بزرگ آن ۲۲۱ ۸۸۹ کیلومتر است.این ماه در سال ۱۹۷۹ کشف شد.
Wikipedia contributors, «Moons of Jupiter,» Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Moons_of_Jupiter&oldid=241747111 (accessed October ۱, ۲۰۰۸).
خطای یادکرد: خطای یادکرد: برچسب <ref> برای گروهی به نام «persian-alpha» وجود دارد، اما برچسب <references group="persian-alpha"/> متناظر پیدا نشد. ().
Wikipedia contributors, «Moons of Jupiter,» Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Moons_of_Jupiter&oldid=241747111 (accessed October ۱, ۲۰۰۸).
خطای یادکرد: خطای یادکرد: برچسب <ref> برای گروهی به نام «persian-alpha» وجود دارد، اما برچسب <references group="persian-alpha"/> متناظر پیدا نشد. ().
wiki: تبه (قمر)
دانشنامه آزاد فارسی
تِبِه (Thebe)
در اخترشناسی، قمر کوچک سیارۀ مشتری، و چهارمین قمر شناخته شده از سمت این سیاره. تقریباً هر دو روز زمینی سه بار و در فاصلۀ تقریبی ۲۲۲هزار کیلومتری بر گرد مشتری مدار می پیماید. مدار آن تقریباً دایره ای و موازی با استوای مشتری است. شکلی نامنظم دارد. بزرگ ترین قطر آن ۱۱۰ کیلومتر، و کوچک ترین قطرش ۹۰ کیلومتر است. تقریباً هیچ اطلاعی از ساختار درونی و ترکیبات شیمیایی آن در دست نیست، با این حال مقدار چگالی آن نشان می دهد که بخش بزرگی از آن به شکل آب یخ زده است. در واقع، تبه در بین چهار قمر کوچکی که نزدیک به مشتری مدار می پیمایند، کمترین چگالی را دارد. در عکس های تارِ موجود، تبه اندکی واضح تر از یک لکه به نظر می رسد و ممکن است شبیه به یک سیارک باشد. به سبب کوچکی بسیار، فاقد جو است. در ۱۹۸۰، دانشمند سیاره شناس امریکایی، استفان ساینوت، تبه را کشف کرد. او این قمر را هنگام بررسی عکس هایی یافت که فضاپیمای وُیِجِر ۱ در ۱۹۷۹ برداشته بود. تبه به نام یکی از پریان دریایی اساطیر یونان، دختر آسوپوس ایزد آب، نام گذاری شده است.
در اخترشناسی، قمر کوچک سیارۀ مشتری، و چهارمین قمر شناخته شده از سمت این سیاره. تقریباً هر دو روز زمینی سه بار و در فاصلۀ تقریبی ۲۲۲هزار کیلومتری بر گرد مشتری مدار می پیماید. مدار آن تقریباً دایره ای و موازی با استوای مشتری است. شکلی نامنظم دارد. بزرگ ترین قطر آن ۱۱۰ کیلومتر، و کوچک ترین قطرش ۹۰ کیلومتر است. تقریباً هیچ اطلاعی از ساختار درونی و ترکیبات شیمیایی آن در دست نیست، با این حال مقدار چگالی آن نشان می دهد که بخش بزرگی از آن به شکل آب یخ زده است. در واقع، تبه در بین چهار قمر کوچکی که نزدیک به مشتری مدار می پیمایند، کمترین چگالی را دارد. در عکس های تارِ موجود، تبه اندکی واضح تر از یک لکه به نظر می رسد و ممکن است شبیه به یک سیارک باشد. به سبب کوچکی بسیار، فاقد جو است. در ۱۹۸۰، دانشمند سیاره شناس امریکایی، استفان ساینوت، تبه را کشف کرد. او این قمر را هنگام بررسی عکس هایی یافت که فضاپیمای وُیِجِر ۱ در ۱۹۷۹ برداشته بود. تبه به نام یکی از پریان دریایی اساطیر یونان، دختر آسوپوس ایزد آب، نام گذاری شده است.
wikijoo: تبه
کلمات دیگر: