تثاؤب. [ ت َ ءُ ] ( ع مص ) خمیازه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و این بر وزن تفاعل است و تثاوب با واو، گفته نمیشود. ( منتهی الارب ). فاژیدن.
تثاوب. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) آسا کشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). فاژه کردن. ( دهار ). فاژه کشیدن. حرکت طبیعی است که بجهت دفع بخارات دهن بازمیگردد. به فارسی فاژه و بهندی جماهی نامند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). دهن باز کردن و کشیدن باشد چنانکه مردم را خواب آلود و ملول کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). دهن دره و خمیازه و افزا و فنجا. ( ناظم الاطباء ). دهن دره. فاژ. فاژه. پاسک. باسک. دهان دره. خمیازه. خامیازه. آسا. اسا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تَثاؤُب شود.