کلمه جو
صفحه اصلی

بحلی


مترادف بحلی : حلال بود

مترادف و متضاد

حلالبود


فرهنگ فارسی

حل بائی تحلل .

فرهنگ معین

(بِ حِ ) [ فا - ع . ] (مص ل . ) حلالیت طلبیدن ، حلال کردن .

لغت نامه دهخدا

بحلی.[ ب ِ ح ِ ] ( حامص مرکب ) بحل. کلمه ای است که در طلب آمرزش و مغفرت و معذرت و عذرخواهی استعمال می کنند. ( ناظم الاطباء ). بخشودن. حلال کردن. خشنودی اظهار کردن بمعنی حلالی و حلیت خواستن. ( فرهنگ شعوری ). حلال بائی. تحلل. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به بحلی خواستن شود.

فرهنگ عمید

بخشودن.
* بحلی خواستن: (مصدر لازم ) [قدیمی] بخشودگی خواستن.

بخشودن.
⟨ بحلی خواستن: (مصدر لازم) [قدیمی] بخشودگی خواستن.



کلمات دیگر: