( اسم ) ۱ - چوبی که بر گردن گاو گردونه کش نهند . ۲ - گاو گردونه کش .
پرده مانندیست که از چوبهای باریک سازند و باین معنی باقاف هم آمده است . گویند باین معنی ترکی است .
چغ. [ چ َ ] (اِ) چوبی باشد که بدان ماست را بشورانند تا مسکه و کره از آن جدا گردد. (برهان ). چوبی که بدان ماست از مسکه جدا کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). چوبی باشد که بدان جقرات را بشورانند تا کره از دوغ جدا شود. (جهانگیری ). چوبی که بدان ماست را بشورانند تا مسکه برآرد. (ناظم الاطباء). چوبی که بدان ماست را میزنند تا کره بیرون بیاید. (فرهنگ نظام ). آن چوب که بدان جغرات زنند تا مسکه برآید. (شرفنامه ٔ منیری ). جغ. شیرزنه . و رجوع به جغ شود. || چرخی که زنان رشته بدان ریسند. (برهان ). چرخه باشد که زنان بدان رشته را بریسند. (جهانگیری ). چرخ دستی کوچکی که زنان بدان رشته ریسند. || عنکبوت . (ناظم الاطباء).
اشرف (از آنندراج ).
اسدی .
۱. چوبی که با آن ماست یا دوغ را در خم یا تغار بههم میزنند تا کرۀ آن جدا شود.
۲. چرخ کوچک دستی که زنان با آن نخ میریسند.
۱. پردۀ حصیری؛ پردهای که از نی یا چوبهای باریک درست کنند.
۲. خانۀ کوچک ساخته شده از نی یا شاخۀ درخت.
۳. لانۀ پرندگان.
۴. خانهای که برای کبوتران خانگی در روی پشتبام میسازند.
چوبی سیاهرنگ مانند آبنوس که از آن تخت و سایر اشیای چوبی میساختهاند: ◻︎ یکی تختِ عاج و یکی تختِ چَغ / یکی جایِ شاه و یکی جایِ فَغ (اسدی: برهان قاطع: چغ حاشیه).
۱نی و ساقه ی آن ۲پرده ای که از نی بافند
۱صافی برنج از جنس نی ۲نی