مرد چابک و چست چالاک یا شبنمی که در شب بر زمین افتد و منجمد گردد و جلید
جلیت
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(جَ لّ یَ ) [ ع . ] نک جلیه .
لغت نامه دهخدا
جلیت. [ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) مرد چابک و چست. ( منتهی الارب ). چالاک. ( ناظم الاطباء ). || شبنمی که در شب بر زمین افتد و منجمد گردد. جلید. ( ناظم الاطباء ).
جلیة. [ ج َ لی ی َ ] ( ع ص ) خبر یقین. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || مؤنث جلی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به جلی شود.
جلیة. [ ج ُ ل َی ْ ی َ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک وادی القری. ( از معجم البلدان ).
جلیة. [ ج َ لی ی َ ] ( ع ص ) خبر یقین. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || مؤنث جلی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به جلی شود.
جلیة. [ ج ُ ل َی ْ ی َ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک وادی القری. ( از معجم البلدان ).
جلیت . [ ج َ ] (ع ص ، اِ) مرد چابک و چست . (منتهی الارب ). چالاک . (ناظم الاطباء). || شبنمی که در شب بر زمین افتد و منجمد گردد. جلید. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
حقیقت امر.
گویش مازنی
/jelit/ مقامی سازی در موسیقی مازندرانی
مقامی سازی در موسیقی مازندرانی
کلمات دیگر: