حشل
فارسی به انگلیسی
awkward or dangerous situation
فرهنگ فارسی
( اسم ) خطر : (( چرا پولت را در حشل می اندازی ? ) )
فرومایه از هر چیز
فرومایه از هر چیز
فرهنگ معین
(حَ شَ ) (اِ. ) (عا. ) = هچل : خطر.
لغت نامه دهخدا
حشل . [ ح َ ] (ع مص ) فرومایه کردن . رذل کردن . (اقرب الموارد). واگشادن .
حشل .[ ح َ ] (ع ص ) فرومایه از هر چیز. (اقرب الموارد).
حشل. [ ح َ ] ( ع مص ) فرومایه کردن. رذل کردن. ( اقرب الموارد ). واگشادن.
حشل.[ ح َ ] ( ع ص ) فرومایه از هر چیز. ( اقرب الموارد ).
حشل.[ ح َ ] ( ع ص ) فرومایه از هر چیز. ( اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: