۱- ( مصدر ) پاره پاره شدن . ۲- ( اسم ) پاره پارگی . جمع : تبعضات .
تبعض
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(تَ بَ عُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) پاره پاره شدن .
لغت نامه دهخدا
تبعض. [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] ( ع مص ) پاره پاره شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). بعض بعض شدن. ( زوزنی ). بهره بهره گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). حصه حصه شدن. ( آنندراج ). جزٔجزء شدن. ( از قطر المحیط ). || ( اصطلاح فقهی ) خیار تبعض صفقه ؛ و آن چنان است که عقد بیع نسبت بقسمتی از مبیع بعللی از قبیل اینکه بعض از مبیع مستحق للغیر درآید باطل شود، در این صورت خریدار مخیر است معامله را برهم زند یا آن را نسبت بمقداری از مبیع که عقد بر آن صحیح است بپذیرد و این را خیار تبعض صفقه نامند.
پیشنهاد کاربران
تَبَعُّض، جدا جدا کردن از یکدیگرِ بندهاو سطور یک موافقتنامه یا قراردادها کتاب، معمولا به ویرایش و کم و زیاد کردن سطور یک مکتوب اطلاق می گردد در علم حقوق با واژه صفقه می آید.
تبعض صَفقِه، از جمله خسارات فسخ است، به معنی صفقه رجوع شود.
تبعض صَفقِه، از جمله خسارات فسخ است، به معنی صفقه رجوع شود.
کلمات دیگر: