کلمه جو
صفحه اصلی

چندال

فرهنگ فارسی

( اسم ) شخصی که نجاستها و پلیدیها را پاک کند کناس .
نام یکی از بزرگان و متهوران هند که قلع. (( آسیی ) ) در تصرف وی بوده است .

فرهنگ معین

(چَ )(اِ. ) نام طبقه ای پست در هند که به کارهای پست و تمیز کردن شهرها می پردازند.

لغت نامه دهخدا

چندال. [ چ َ ] ( اِ ) شخصی است که نجاستهاو پلیدیها را پاک کند، و او را بعربی «کناس » و در هند «حلال خور» گویند. ( برهان ). بزبان هندی معنی اصلی آن فرومایه ترین مردم است که اکثر بپاسداری و نگاهبانی قریه ها و مواضع مأمور باشند و در اصل شیوه آنها خوکبانی بوده و اینکه از مدتی بر در سلاطین و امرای هندقومی باشند که آنها را «خدمتیه » گویند و در اصل «چندال » بوده اند، از عهد اکبر پادشاه این خدمت بر این قوم مقرر شده و طرف مقابل ایشان گروهی دیگر است مسمی به «کَلال » و اینها شراب فروشند، میگویند که در عهد پادشاه مزبور شراب و گوشت خوک فروش شده بود و این دو فرقه مأمور بودند که هر دو جنس را فروخته نگهبانی دروازه میکرده باشند و از آن پس دربانی سلاطین بعهده آن دو فرقه مذکور در فوق قرار گرفته بود، اگرچه آن رسم ناپسندیده برطرف شده. ( آنندراج ). فرومایه. ( غیاث ). کناس. جاروب کش. ( ناظم الاطباء ). || در زبان کشمیر بمعنی نگهبان. ( آنندراج ). بمعنی پاسبان نیز آمده. ( غیاث ). پاسبان. ( ناظم الاطباء ) :
بر آن که ز چندال و از برهمن
فراوان بهر گوشه دید انجمن.
اسدی.
به نگهبانی چندال که دزد چمن است
خضر را گم شده نعلین و عصا در کشمیر.
طغرا ( از آنندراج ).

چندال. [ چ َ ] ( اِخ ) ( چندال بهور ) نام یکی از بزرگان و متهوران هند که قلعه «آسیی » درتصرف وی بوده است. ( از تاریخ یمینی ص 415 و 416 ).

چندال . [ چ َ ] (اِ) شخصی است که نجاستهاو پلیدیها را پاک کند، و او را بعربی «کناس » و در هند «حلال خور» گویند. (برهان ). بزبان هندی معنی اصلی آن فرومایه ترین مردم است که اکثر بپاسداری و نگاهبانی قریه ها و مواضع مأمور باشند و در اصل شیوه آنها خوکبانی بوده و اینکه از مدتی بر در سلاطین و امرای هندقومی باشند که آنها را «خدمتیه » گویند و در اصل «چندال » بوده اند، از عهد اکبر پادشاه این خدمت بر این قوم مقرر شده و طرف مقابل ایشان گروهی دیگر است مسمی به «کَلال » و اینها شراب فروشند، میگویند که در عهد پادشاه مزبور شراب و گوشت خوک فروش شده بود و این دو فرقه مأمور بودند که هر دو جنس را فروخته نگهبانی دروازه میکرده باشند و از آن پس دربانی سلاطین بعهده ٔ آن دو فرقه ٔ مذکور در فوق قرار گرفته بود، اگرچه آن رسم ناپسندیده برطرف شده . (آنندراج ). فرومایه . (غیاث ). کناس . جاروب کش . (ناظم الاطباء). || در زبان کشمیر بمعنی نگهبان . (آنندراج ). بمعنی پاسبان نیز آمده . (غیاث ). پاسبان . (ناظم الاطباء) :
بر آن که ز چندال و از برهمن
فراوان بهر گوشه دید انجمن .

اسدی .


به نگهبانی چندال که دزد چمن است
خضر را گم شده نعلین و عصا در کشمیر.

طغرا (از آنندراج ).



چندال . [ چ َ ] (اِخ ) (چندال بهور) نام یکی از بزرگان و متهوران هند که قلعه ٔ «آسیی » درتصرف وی بوده است . (از تاریخ یمینی ص 415 و 416).


فرهنگ عمید

مردم فرومایه و پست.


کلمات دیگر: