کلمه جو
صفحه اصلی

جرایر

فرهنگ فارسی

جمع جریره، به معنی گناه
( اسم ) جمع جریره گناهان گناهها.
جرائر جمع جریره بمعنی جنایت

( اسم ) جمع جریره گناهان گناهها.
موضعی است به نزدیکی صبح المجدد و جبال صبح .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ جریره ، گناهان .

لغت نامه دهخدا

جرایر. [ ج َ ی ِ ] ( ع اِ ) جرائر. ج ِ جریرة، به معنی جنایت. رجوع به جرائر و جریرة شود.

جرائر. [ ج َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ جَریرة. به معنی گناه. ( از منتهی الارب ) ( دهار ) ( آنندراج ). و رجوع به جریرة شود : تلافی جرائر و جرائم برادر به اخلاص تودد و ایثار تقرب متقبل شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 392 ). با کمال عزت و قدرت و جلال کبریا و عظمت بر جرائر و جرائم بندگان عاصی پرده ستر فروگذارد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 124 ).

جرائر. [ ج َ ءِ ] ( اِخ ) موضعی است به نزدیکی صبح المجدد و جبال صبح :
حموا عالجا الاعلی من اطاعهم
فاجبال صبح کلها فالجرائر.
ارطاة بن سهیة.
ارقت له و الثلج بینی و بینه
و حومان حزوی و اللوی فالجرائر.
ذوالرمة ( از ذیل معجم البلدان ).
رجوع به معجم البلدان ، ذیل کلمه صبح شود.

جرائر. [ ج َ ءِ ] (اِخ ) موضعی است به نزدیکی صبح المجدد و جبال صبح :
حموا عالجا الاعلی من اطاعهم
فاجبال صبح کلها فالجرائر.

ارطاة بن سهیة.


ارقت له و الثلج بینی و بینه
و حومان حزوی و اللوی فالجرائر.

ذوالرمة (از ذیل معجم البلدان ).


رجوع به معجم البلدان ، ذیل کلمه ٔ صبح شود.

جرائر. [ ج َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ جَریرة. به معنی گناه . (از منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ). و رجوع به جریرة شود : تلافی جرائر و جرائم برادر به اخلاص تودد و ایثار تقرب متقبل شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 392). با کمال عزت و قدرت و جلال کبریا و عظمت بر جرائر و جرائم بندگان عاصی پرده ٔ ستر فروگذارد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 124).


فرهنگ عمید

= جریره

جریره#NAME?



کلمات دیگر: