کلمه جو
صفحه اصلی

چوله

فارسی به انگلیسی

clitoris, crooked

crooked


مترادف و متضاد

crooked (صفت)
پیچیده، کج، نا درست، خم، ناراست، چوله

فرهنگ فارسی

کج، خمیده، منحنی، چول وچاوله وکول هم میگویند
چاله و چوله

فرهنگ معین

(چَ لَ ) (ص ) کج ، منحنی .

لغت نامه دهخدا

چوله. [ چ َ / چُو ل َ / ل ِ ] ( ص ) چول. خمیده و منحنی. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). خمیده و کج. ( فرهنگ نظام ). خمیده و منحنی و مایل. ( ناظم الاطباء ). کج و خمیده و منحنی. ( یادداشت مؤلف ). کج و کوله. معقرب. کج و معوج. کجواج. خُل ( در تداول مردم قزوین ) :
جلایر گاه کج گه چوله آید
به استقبال رکن الدوله آید.
قائم مقام ( جلایرنامه ، از آنندراج ).
- چوله شدن ، چپ و چوله شدن ؛ کج و کوله گشتن. چون فانوس تا شدن. چهار چنگولی شدن. کج و کوله گشتن. ( از فرهنگ عامیانه ).

چوله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) جانوری است که خارهای دو رنگ دارد و چون قصد او کنند خود را جمع کند وحرکت دهد. آن خارها مانند تیر پران شوند و بهرجا رسند فروروند و مجروح کنند و آن را اسغر، اسغرنه و سغرنه و اسکرنه و سکرنه وتشی خوانند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). در جنوب ایران خارپشت را گویند. ( فرهنگ نظام ).خارپشت بزرگ که خارهایش بلند و نوک تیز و دو رنگ است. خارپشت کلان. سیخول. ( یادداشت مؤلف ) :
گرچه دارد ز اعتراض جهول
سینه پر تیر طعنه چون چوله
لیک نزدیک من چنان باشد
که سگ از دور میکند دوله.
نزاری قُهِستانی ( از آنندراج ).

چوله. [ ل َ ] ( اِخ ) نام قومی است از ترک. ( غیاث اللغات ).

چوله. [ ل َ / ل ِ ] ( از اتباع ) چاله و چوله. از اتباع است. رجوع به هریک از دو کلمه شود.

چوله . [ چ َ / چُو ل َ / ل ِ ] (ص ) چول . خمیده و منحنی . (آنندراج ) (انجمن آرا). خمیده و کج . (فرهنگ نظام ). خمیده و منحنی و مایل . (ناظم الاطباء). کج و خمیده و منحنی . (یادداشت مؤلف ). کج و کوله . معقرب . کج و معوج . کجواج . خُل (در تداول مردم قزوین ) :
جلایر گاه کج گه چوله آید
به استقبال رکن الدوله آید.

قائم مقام (جلایرنامه ، از آنندراج ).


- چوله شدن ، چپ و چوله شدن ؛ کج و کوله گشتن . چون فانوس تا شدن . چهار چنگولی شدن . کج و کوله گشتن . (از فرهنگ عامیانه ).

چوله . [ ل َ ] (اِخ ) نام قومی است از ترک . (غیاث اللغات ).


چوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) جانوری است که خارهای دو رنگ دارد و چون قصد او کنند خود را جمع کند وحرکت دهد. آن خارها مانند تیر پران شوند و بهرجا رسند فروروند و مجروح کنند و آن را اسغر، اسغرنه و سغرنه و اسکرنه و سکرنه وتشی خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا). در جنوب ایران خارپشت را گویند. (فرهنگ نظام ).خارپشت بزرگ که خارهایش بلند و نوک تیز و دو رنگ است . خارپشت کلان . سیخول . (یادداشت مؤلف ) :
گرچه دارد ز اعتراض جهول
سینه پر تیر طعنه چون چوله
لیک نزدیک من چنان باشد
که سگ از دور میکند دوله .

نزاری قُهِستانی (از آنندراج ).



چوله . [ ل َ / ل ِ ] (از اتباع ) چاله و چوله . از اتباع است . رجوع به هریک از دو کلمه شود.


فرهنگ عمید

کج، خمیده، منحنی، کوله.

دانشنامه عمومی

choolehبه خارپشت میگن.این حیوان چون محل زندگیش توی چاله است به این نام منتسب شده است.


جوجه تیغی.


گویش مازنی

/choole/ نوعی پیمانه ی برنج از جنس چوب & پستان دختر تازه به بلوغ رسیده

نوعی پیمانه ی برنج از جنس چوب


پستان دختر تازه به بلوغ رسیده


واژه نامه بختیاریکا

( چولِه ) خارپشت؛ جوجه تیغی

جدول کلمات

کوله ، خمیده ، کج ، منحنی

پیشنهاد کاربران

به معنی سوراخ و سوراخ که بشکلی مثلثی باشد سوراخ سه گوشه ای

چوله: در زبان مازنی به شاخهای نرم، نازک، و خشک و ترد و شکننده گیاهان چوله گفته میشود. برای نمونه: "پنبه چوله" ساقه پنبه، "کنجی چوله" ساقه گنجد.

در زبان لری بختیاری به معنی
خارپشت

چوله::موجود جمع و جور. درهم


چوله ::
چو؛چوب
له؛؛له شده. شکسته شده

چوب شکسته دارای تیغ
های چوبی نوک تیز است




در زبان لری بختیاری به معنی
هیزم.

چوله*چولوله*

چوله به زبان محلی بوشهر میشود جوجه تیغی

در زبان لری بختیاری به معنی جوجه تیغی

در شیراز هم چوله معنی جوجه تیغی داره

در زبان لری خارپشت بزرگ

در زبان لری جوجه تیغی است



چوله ::در زبان لری بختیاری به معنی جوجه تیغی


در گویش زبان بختیاری واژه ( Chulah ) = یعنی خارپشت. و واژه چَول= یعنی فلج ، آدم ناقص، خمیده

چراغ نفتی پخت غذا در زبان ملکی گالی بشکرد

خم نا راست پچیده شده


کلمات دیگر: