چره
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
چره . [ چ ُ رَ / رِ ] (ص ) پسر ساده و پسر امرد را گویند. (برهان ) (آنندراج ). پسر ساده روی و امرد. (ناظم الاطباء).
چره . [ چ ُرْ رَ /رِ ] (ص ) جره و چست و چالاک و جلد. (ناظم الاطباء).
چره. [ چ َ رَ/ رِ ] ( اِمص ) عمل چریدن. چرا. چرا کردن. رجوع به چره کردن شود. || ( اِ ) قسمی علف خوراک حیوان است. ( فرهنگ نظام ). || خوراک مخصوصی که شبها بعد از شام میخورند، با لفظ شب ( شب چره ) استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ) . با کلمه «شب » و «لب » بصورت «شبچره » و «لبچره » ترکیب شود و معنی خوردنی های شور یا شیرینی را دهد که شب هنگام بعضی اشخاص چون گرد هم آیند بدانها تنقل کنند.
- شبچره ، لبچره ؛ خوردنی هایی از نوع نقل و آجیل را گویند که چون عده ای شب هنگام گرد هم آیند بخوردن آنها سرگرم شوند. رجوع به لب چره شود.
چره. [ چ ُرْ رَ /رِ ] ( ص ) جره و چست و چالاک و جلد. ( ناظم الاطباء ).
چره . [ چ َ رَ/ رِ ] (اِمص ) عمل چریدن . چرا. چرا کردن . رجوع به چره کردن شود. || (اِ) قسمی علف خوراک حیوان است . (فرهنگ نظام ). || خوراک مخصوصی که شبها بعد از شام میخورند، با لفظ شب (شب چره ) استعمال میشود. (فرهنگ نظام ) . با کلمه ٔ «شب » و «لب » بصورت «شبچره » و «لبچره » ترکیب شود و معنی خوردنی های شور یا شیرینی را دهد که شب هنگام بعضی اشخاص چون گرد هم آیند بدانها تنقل کنند.
- شبچره ، لبچره ؛ خوردنی هایی از نوع نقل و آجیل را گویند که چون عده ای شب هنگام گرد هم آیند بخوردن آنها سرگرم شوند. رجوع به لب چره شود.
دانشنامه عمومی
دارای چشمه های زیاد وزمینهای اب دار
جو های آب کنار درختان را می گویند
چره (ارومیه)
چره (رودبار)
این روستا در دهستان برادوست قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۳۷ نفر (۱۷خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان دشتویل قرار دارد و براساس سرشماری عمومی نفوس مسکن ایران دارای جمعیت ۸۹۸ نفر و تعداد خانوار آن ۲۳۲ می باشد. این روستا یکی از بزرگترین روستاهای شهرستان رودبار به شمار می آید.
گویش مازنی
زمینی پر آب یا مرطوب که علف هرز سطح آن را پوشش داده باشد
از توابع دهستان بابل کنار واقع در منطقه ی بابل
آب جاری
مرض خوره – جذام
چرا،برای چه
واژه نامه بختیاریکا
( چُره ) شُره؛ چکه
گریه و جیغ ممتد کودک
پیشنهاد کاربران
برای مثال چِرِّهْش هاده
یعنی صدایش بزن
مثلا چِرِّهْش هاده
یعنی صدایش بزن