جرنگی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
در تداول عامه نقد عین درمی بانگ کننده چون بیندازند .
فرهنگ معین
(جِ رِ ) (ق . ) جیرنگی ، نقد، پول نقد.
لغت نامه دهخدا
جرنگی. [ ج ِ رِ / ج َ رِ ] ( ق / اِ صوت ) مرکب از جرنگ و یاء در تداول عامه گویند بتری از دستم افتاد و جرنگی شکست. و این ممکن است قید شکستن باشد یعنی با صدای جرنگ ، و نیز ممکن است حکایت از صدای آن به وقت شکستن باشد. نظیر این ترکیب فراوان است مانند آنورقی ، ترقی ، شرقی ، جلدی ، مانندی. و رجوع به جرنگ و درنگ شود. ( یادداشت مؤلف ).
جرنگی. [ ج ِ رِ ] ( ص نسبی ) در تداول عوام ، نقد، عین ، درمی بانگ کننده ، چون بیندازند. ( یادداشت مؤلف ): پول جرنگی ؛ پول نقد،بی حواله ، پولی که فی المجلس بدست شخص داده شود: هزارتومان یا صد تومان جرنگی ؛ یعنی هزار یا صد تومان پول نقد. چنانکه صد تومان پول جرنگی شمردم میان دستش ، هزارتومان پول جرنگی به او دادم. ( یادداشت مؤلف ).
جرنگی. [ ج ِ رِ ] ( ص نسبی ) در تداول عوام ، نقد، عین ، درمی بانگ کننده ، چون بیندازند. ( یادداشت مؤلف ): پول جرنگی ؛ پول نقد،بی حواله ، پولی که فی المجلس بدست شخص داده شود: هزارتومان یا صد تومان جرنگی ؛ یعنی هزار یا صد تومان پول نقد. چنانکه صد تومان پول جرنگی شمردم میان دستش ، هزارتومان پول جرنگی به او دادم. ( یادداشت مؤلف ).
جرنگی . [ ج ِ رِ ] (ص نسبی ) در تداول عوام ، نقد، عین ، درمی بانگ کننده ، چون بیندازند. (یادداشت مؤلف ): پول جرنگی ؛ پول نقد،بی حواله ، پولی که فی المجلس بدست شخص داده شود: هزارتومان یا صد تومان جرنگی ؛ یعنی هزار یا صد تومان پول نقد. چنانکه صد تومان پول جرنگی شمردم میان دستش ، هزارتومان پول جرنگی به او دادم . (یادداشت مؤلف ).
جرنگی . [ ج ِ رِ / ج َ رِ ] (ق / اِ صوت ) مرکب از جرنگ و یاء در تداول عامه گویند بتری از دستم افتاد و جرنگی شکست . و این ممکن است قید شکستن باشد یعنی با صدای جرنگ ، و نیز ممکن است حکایت از صدای آن به وقت شکستن باشد. نظیر این ترکیب فراوان است مانند آنورقی ، ترقی ، شرقی ، جلدی ، مانندی . و رجوع به جرنگ و درنگ شود. (یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: