نامی بوده است میرزا شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان را .
جغ
فرهنگ فارسی
نامی بوده است میرزا شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان را .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
جغ. [ ج ُ ] ( اِ ) چوبی است که بر گردن گاو قلبه کش و زراعت کننده نهند. ( برهان ). و به هندی جوا گویند. ( غیاث ). جوغ. جوه. جو. چغ. یوغ را گویند. رجوع به چغ و یوغ شود.
جغ. [ ] ( اِخ ) ( مولانا... ) نامی بوده است میرزا شاهرخ ، پسر امیرتیمور گورکان را : «[ اسکندربن قرایوسف ] با قباد ولیلی آغاز خشونت و بدمزاجی کرد بنابر آن که شما به چه جهت ساوری و پیشکش برای مولانا جغ یعنی میرزا شاهرخ فرستاده بودید». ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 627 ).، ( ج-غ ) ج-غ. [ ج ِ ] ( اِ ) پرده ای که از چوبهای باریک سازند. || خانه ای که از چوب سازند. ( ناظم الاطباء ).
جغ. [ ] (اِخ ) (مولانا ...) نامی بوده است میرزا شاهرخ ، پسر امیرتیمور گورکان را : «[ اسکندربن قرایوسف ] با قباد ولیلی آغاز خشونت و بدمزاجی کرد بنابر آن که شما به چه جهت ساوری و پیشکش برای مولانا جغ یعنی میرزا شاهرخ فرستاده بودید». (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 627).
جغ. [ ج َ ] (اِ) چوبی باشد سیاه به رنگ آبنوس که از آن چیزها سازند و تراشند. (برهان قاطع). || چوبی که دوغ را بدان زنند تا مسکه برآید. چوبی که در جغرات گردانند تا روغن برآید. (غیاث ). چوبی را گویند که در دوغ اندازند و بر هم زنند تا کره ٔ آن را بگیرند. چوبی که ماست بدان شورانند تا کره بدست آرند. || چرخه که زنان بدان پنبه و پشم ریسند. (ناظم الاطباء). فلکه . ساسم .
جغ. [ ج ُ ] (اِ) چوبی است که بر گردن گاو قلبه کش و زراعت کننده نهند. (برهان ). و به هندی جوا گویند. (غیاث ). جوغ . جوه . جو. چغ. یوغ را گویند. رجوع به چغ و یوغ شود.
گویش مازنی
۱جیغ – فریاد – شیون – داد و فریاد ۲فشار فشار آوردن ۳هول ...
مرضی است که شخص مبتلا به آن هرچه غذا خورد سیر نمی شود – سیری ...