کلمه جو
صفحه اصلی

جنابه

فارسی به انگلیسی

twin

فرهنگ فارسی

دوغلو، توام، دوبچه که همزمان ازیک مادرمتولدشود
( صفت ) بچه ای که بابچ. دیگر تواما از یک مادر زاییده شده باشد توام دو قلو.
شهری است محاذی خارک و از آن شهرند گروه قرامطه . شهر کوچکی است در سواحل فارس منجمان گویند این شهر در اقلیم سوم قرار دارد طول آن از جهت مغرب ۷۷ درجه و عرض آن از جهت جنوب ۳٠ درجه است .

فرهنگ معین

(جُ بِ یا بَ ) (ص . ) توأم ، دوقلو.

لغت نامه دهخدا

جنابه. [ ج ُ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) دو کودک را گویند که یک بار از مادرمتولد شده باشند و عرب توأمان گویند. ( برهان ). بچه ای که با بچه دیگر توأماً از یک مادر زاییده شده باشد. توأم. دوقلو. ( فرهنگ فارسی معین ) :
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم جنابه زادیم.
سنایی ( ازحاشیه برهان چ معین ).

جنابة. [ ج َ ب َ ] (ع اِ) ناقه که با دراهم بکسی دهند تا بدان غله آرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || منی ّ. (منتهی الارب ). نجاست . (اقرب الموارد). || (اِمص ) بیگانگی . || غریبی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


جنابة. [ ج َ ب َ ] (ع مص ) جنب گردیدن .(منتهی الارب ). نجس شدن . (اقرب الموارد). || (اِمص ) دوری . (منتهی الارب ). رجوع به جنابت شود.


جنابة. [ ج َن ْ نا ب َ ] (اِخ ) شهری است محاذی خارک ، و از آن شهرند گروه قرامطه . (منتهی الارب ). شهر کوچکی است در سواحل فارس ، منجمان گویند این شهر دراقلیم سوم قرار دارد، طول آن از جهت مغرب 77 درجه وعرض آن از جهت جنوب 30 درجه است . (معجم البلدان ).


فرهنگ عمید

۱. بچه ای که با بچۀ دیگر در یک موقع از یک شکم زاییده شده باشد، دوقلو، توٲمان: دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا / مادر بخت یگانه زای صفاهان (خاقانی: ۳۵۳ حاشیه ).
۲. (قید ) به صورت توٲمان: قصه چه کنم که در ره عشق / با محنت و غم جنابه زادیم (سنائی۲: ۴۵۲ ).

دانشنامه عمومی

جَنٌابه یا جَنٌابا نام قدیم بندر گناوه در استان بوشهر بوده است.علی الظاهر شهری بوده است بسیار قدیمی و کهنه در ولایت ارجان در فارس قدیم. اولین کسی که توصیفی از خود شهر به دست می دهد مقدسی است او می نویسد «بازارها در کوچه ها قرار دارند و مسجد جامع در مرکز آبادی است. آب آشامیدنی از چاه های آغشته به نمک و آب انبارها تأمین می شود.» اصطخری فقط به طور کلی می گوید جنابه بزرگتر از مهروبان و بندرگاهی است برای بقیهٔ فارس.پارچه های جنابی را که اسم شهر بر آن است از نظر صادرات فارس مهم می شمارند. اهمیت این موضع از لحاظ کشتیرانی از آنجا روشن می شود که فهرست های قدیم تر توقف گاه ها ارتباط با شیراز یعنی مرکز سرزمین فارس را فقط در مورد این شهر و سیراف به دقت تعیین می کنند. گذشته از کشتیرانی گویا کشتی سازی هم در آنجا رواج داشته است. در طی قیام های قرمطیان که بعضی از پیشوایان آنها مانند ابوسعید و ابوطاهر قرمطی خود از جنابه برخاسته بودند، متضرر شد. یاقوت حموی و زکریای قزوینی شهر را کوچک ذکر می کنند و ابوالفداء آن را تقریباً به کلی ویرانه می خواند.
شواتس، پاول (۱۳۷۲)، جغرافیای تاریخی فارس، ترجمهٔ جهانداری کیکاوس، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی


کلمات دیگر: