پخش و پلا
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- تارو مارپراکندهترت و پرت ترت و مرت . ۲- پرت و پلا.
فرهنگ معین
( ~ُ پَ ) (ص مر. ) ۱ - تار و مار، پراکنده . ۲ - پرت و پلا.
لغت نامه دهخدا
پخش و پلا. [پ َ ش ُ پ َ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع. تار و مار. ترت و پَرت. تَرت و مَرت. تند و خند. پَرت و پلا.
- پخش و پلا کردن ؛ پراکندن. متفرق ساختن.
- پخش و پلا کردن ؛ پراکندن. متفرق ساختن.
واژه نامه بختیاریکا
( پَخش و پَلا ) ( تم ) ؛ پخش
جدول کلمات
ولو
پیشنهاد کاربران
بهم ریختن،
در بعضی جاها معنای بی نظمی را هم می دهد.
مثال:
علی، چرا وسایلت را پرت وپلا کرده ای؟ اینقدر بی نظم نباش.
در بعضی جاها معنای بی نظمی را هم می دهد.
مثال:
علی، چرا وسایلت را پرت وپلا کرده ای؟ اینقدر بی نظم نباش.
پراکنده
کلمات دیگر: