کلمه جو
صفحه اصلی

تازش

فارسی به انگلیسی

attack(ing), [mus.] syncopation


assault, attack, blitz, charge, current, invasion, offense, offensive, speed, speedup, sprint


فرهنگ فارسی

تاختن
( اسم ) تاختن تک و بوی کردن .

فرهنگ معین

( تأزش ) (زِ ) (اِمص . ) تاختن ، یورش .

لغت نامه دهخدا

تازش. [ زِ ] ( اِمص ) قطره زدن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || تاختن و تک و پوی کردن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). دویدن. ( غیاث اللغات ). اسم مصدر تازیدن است. ( فرهنگ نظام ). محمدمعین در حاشیه برهان آرد: پهلوی «تاچشن » از تاز+ ش ( اسم مصدر ) :
کُه اندام و مَه تازش و چرخ گرد
زمین کوب ودریابر و ره نورد.
اسدی ( از فرهنگ نظام ).
ببازی ز تازش نَاِستاد باز
شد آن گوی چون مهره ، او مهره باز.
اسدی.
دمان شد سنان بر همه کرد راست
خروشید کاین گرد و تازش چراست.
اسدی.
از این تازش آگه نبد پهلوان
چو شد آگه آشفته شد بر گوان.
اسدی.
بیک تازش ، از باد تک درگذاشت
دو گوشش گرفت و معلق بداشت.
اسدی.
تراست اکنون بر کوه پیچش تِنّین
چنانکه بودت در بحر تازش تمساح.
مسعودسعد ( دیوان چ رشید یاسمی ص 78 ).
تازش او بحرص چون صرصر
گردش او بطبع چون دردور.
مسعودسعد ( ایضاً ص 267 ).

فرهنگ عمید

تاخت و تاز.

دانشنامه عمومی

از ریشه ی «تاژنئ یا تاژنئی» و یا «توژنئ یا توژنئی» تالشی باز مانده از زبان اوستایی و پهلوی باستان، تاخت و تاز، یورش، هجوم، دست درازی به بیگانگان و دشمنان، تاختن؛ مانند اسب تازی و ...


از ریشه ی «تاژنئ یا تاژنئی» و یا «توژنئ یا توژنئی» تالشی باز مانده از زبان اوستایی و پهلوی باستان، تاخت و تاز، یورش، هجوم، حمله به بیگانگان و دشمنان، تاختن؛ مانند اسب تازی و ...


پیشنهاد کاربران

ناز کردن

قُلدُری


کلمات دیگر: