box, buffet, cuff, slap, smack
چک زدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) چنباتمه زدن چندک زدن بر سر دو پای نشستن .
فرهنگ معین
(چُ. زَ دَ ) (مص ل . ) چنباتمه زدن ، چندک زدن .
(چَ. زَ دَ ) (مص م . ) سیلی زدن .
(چَ. زَ دَ ) (مص م . ) سیلی زدن .
(چُ. زَ دَ) (مص ل .) چنباتمه زدن ، چندک زدن .
(چَ. زَ دَ) (مص م .) سیلی زدن .
لغت نامه دهخدا
چک زدن. [ چ ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) چنپاتمه زدن. چندک زدن. بچک نشستن. برسردو پای نشستن :
چو آنجا رسی زن در آن آب چک
که گرددنمک از گذارش سبک.
همچو اروانه ایست کو زده چک.
چک زدن. [ چ َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) کشیده زدن. سیلی زدن. تپانچه زدن. صَفع.ذَح . با کف دست ضربه سخت به صورت کسی نواختن. و رجوع به چک شود. || پاک کردن خرمن گندم کوفته از کاه بوسیله چک. چارشاخ زدن. ( در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). و رجوع به چک شود.
چو آنجا رسی زن در آن آب چک
که گرددنمک از گذارش سبک.
جامی ( از فرهنگ رشیدی ).
به دو زانو دمی که بنشیندهمچو اروانه ایست کو زده چک.
میلی ( از فرهنگ رشیدی ).
رجوع به چک و چوک شود.چک زدن. [ چ َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) کشیده زدن. سیلی زدن. تپانچه زدن. صَفع.ذَح . با کف دست ضربه سخت به صورت کسی نواختن. و رجوع به چک شود. || پاک کردن خرمن گندم کوفته از کاه بوسیله چک. چارشاخ زدن. ( در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). و رجوع به چک شود.
چک زدن . [ چ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کشیده زدن . سیلی زدن . تپانچه زدن . صَفع.ذَح ّ. با کف دست ضربه ٔ سخت به صورت کسی نواختن . و رجوع به چک شود. || پاک کردن خرمن گندم کوفته از کاه بوسیله ٔ چک . چارشاخ زدن . (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). و رجوع به چک شود.
چک زدن . [ چ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) چنپاتمه زدن . چندک زدن . بچک نشستن . برسردو پای نشستن :
چو آنجا رسی زن در آن آب چک
که گرددنمک از گذارش سبک .
به دو زانو دمی که بنشیند
همچو اروانه ایست کو زده چک .
رجوع به چک و چوک شود.
چو آنجا رسی زن در آن آب چک
که گرددنمک از گذارش سبک .
جامی (از فرهنگ رشیدی ).
به دو زانو دمی که بنشیند
همچو اروانه ایست کو زده چک .
میلی (از فرهنگ رشیدی ).
رجوع به چک و چوک شود.
کلمات دیگر: