کلمه جو
صفحه اصلی

حراک

فرهنگ فارسی

( اسم ) جنبش .
آنروزهائی که صید ماهی کم شود و آن به تابستان است

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (اِمص . ) جنبش .

لغت نامه دهخدا

حراک . [ ح َ ] (ع اِ) جنبش . یقال : ما به حراک . (منتهی الارب ). حرکة. حرکت . (مهذب الاسماء).


حراک . [ ح ُ ] (ع اِ) ایام حراک ؛ آن روزهائی که صید ماهی کم شود و آن به تابستان است .


حراک. [ ح َ ] ( ع اِ ) جنبش. یقال : ما به حراک. ( منتهی الارب ). حرکة. حرکت. ( مهذب الاسماء ).

حراک. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ایام حراک ؛ آن روزهائی که صید ماهی کم شود و آن به تابستان است.

فرهنگ عمید

حرکت، جنبش.

جدول کلمات

جنبش ، حرکت


کلمات دیگر: