پايين امدن , فرود امدن , نزول کردن , پياده کردن , از کشتي در اوردن , پياده شدن , تخليه کردن (بار و مسافر)
انزل
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
یکی از دهستان های شهرستان رضائیه که در قسمت شمال بخش و در کنار دریاچه رضائیه واقع شده و از شمال و مشرق به دریاچه رضائیه محدود است . آب آن از قنوات و چشمه سار ها تامین می شود . محصول عمده دهستان انزال بادام غلات حبوب روغن و پشم است .
لغت نامه دهخدا
انزل . [ اَ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین با 500 تن سکنه . آب آن از سراب قلعه ٔ شاهین و محصول آن غلات ، برنج ، توتون ، لبنیات و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
انزل . [ اَ زَ ](اِخ ) یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه است که در قسمت شمال بخش و در کنار دریاچه ٔ ارومیه واقع شده و از شمال و مشرق به دریاچه ارومیه محدود است . آب آن از قنوات و چشمه سارها تأمین میشود. از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8970تن است . محصول عمده ٔ دهستان انزل ، بادام ، غلات ، حبوب ، روغن و پشم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
انزل . [اَ زَ ] (ع ن تف ) نازل تر. پست تر. (یادداشت مؤلف ).
انزل. [اَ زَ ] ( ع ن تف ) نازل تر. پست تر. ( یادداشت مؤلف ).
انزل. [ اَ زَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین با 500 تن سکنه. آب آن از سراب قلعه شاهین و محصول آن غلات ، برنج ، توتون ، لبنیات و پنبه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
انزل. [ اَ زَ ]( اِخ ) یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان ارومیه است که در قسمت شمال بخش و در کنار دریاچه ارومیه واقع شده و از شمال و مشرق به دریاچه ارومیه محدود است. آب آن از قنوات و چشمه سارها تأمین میشود. از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8970تن است. محصول عمده دهستان انزل ، بادام ، غلات ، حبوب ، روغن و پشم است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
انزل. [ اَ زَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین با 500 تن سکنه. آب آن از سراب قلعه شاهین و محصول آن غلات ، برنج ، توتون ، لبنیات و پنبه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
انزل. [ اَ زَ ]( اِخ ) یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان ارومیه است که در قسمت شمال بخش و در کنار دریاچه ارومیه واقع شده و از شمال و مشرق به دریاچه ارومیه محدود است. آب آن از قنوات و چشمه سارها تأمین میشود. از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8970تن است. محصول عمده دهستان انزل ، بادام ، غلات ، حبوب ، روغن و پشم است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
دانشنامه عمومی
انزل، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سرپل ذهاب در استان کرمانشاه ایران است.
این روستا در دهستان قلعه شاهین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۴۳ نفر (۷۸خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان قلعه شاهین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۴۳ نفر (۷۸خانوار) بوده است.
wiki: انزل
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أُنزِلَ: نازل شد
معنی أُنزِلُ: نازل می کنم
معنی أَنزَلَ: نازل کرد-پایین آورد
معنی أَنزِلْ: نازل کن
معنی مَا أَنزَلَ: نازل نکرد - فرو نفرستاد
معنی لَوْلَا أُنزِلَ: چرا نازل نشد
معنی تَقُولُواْ: که بگویید (در ترکیبهایی شبیه " أَن تَقُولُواْ إِنَّمَا أُنزِلَ ﭐلْکِتَابُ عَلَیٰ طَائِفَتَیْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن کُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِینَ": که نگویید)
معنی یُنکِرُ: انکار می کنند (عبارت "وَﭐلَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ ﭐلْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمِنَ ﭐلْأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ" یعنی : و کسانی که کتاب آسمانی به آنان عطا کردیم از آنچه بر تو نازل شده است، خوشحالند. و برخی از گروهها [یِ اهل کت...
ریشه کلمه:
نزل (۲۹۳ بار)
معنی أُنزِلُ: نازل می کنم
معنی أَنزَلَ: نازل کرد-پایین آورد
معنی أَنزِلْ: نازل کن
معنی مَا أَنزَلَ: نازل نکرد - فرو نفرستاد
معنی لَوْلَا أُنزِلَ: چرا نازل نشد
معنی تَقُولُواْ: که بگویید (در ترکیبهایی شبیه " أَن تَقُولُواْ إِنَّمَا أُنزِلَ ﭐلْکِتَابُ عَلَیٰ طَائِفَتَیْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن کُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِینَ": که نگویید)
معنی یُنکِرُ: انکار می کنند (عبارت "وَﭐلَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ ﭐلْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمِنَ ﭐلْأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ" یعنی : و کسانی که کتاب آسمانی به آنان عطا کردیم از آنچه بر تو نازل شده است، خوشحالند. و برخی از گروهها [یِ اهل کت...
ریشه کلمه:
نزل (۲۹۳ بار)
wikialkb: أُنْزِل
پیشنهاد کاربران
فرو فرستاد
نازل کرد
نازل شد هم معنی میدهد
لطفا معنی کلمات خودرا. . . . .
لطفا معنی کلمات خودرا. . . . .
انزل میشه نازل کرد باب افعاله ولی نزل میشه نازل شد مجرده
نازل شد
پایین اوردن
کلمات دیگر: