غد
فارسی به انگلیسی
stubborn
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - یک دنده مستبد : بچه غدی است . ۲ - خودبین .
طاعون زده گردیدن شتر غدالبعیر دزدی غد را بمعنی یک نوع بیماری انسان آورده و باین عبارت از کامل ابن اثیر استشهاد کرده است : فغد فی دیار بنی سلول فجعل یقول اغده کغده البعیر
فرهنگ معین
(غُ ) (ص . ) (عا. ) ۱ - یکدنده ، خودرأی . ۲ - مغرور.
(غَ) [ ع . ] (اِ.)1 - فردا. 2 - زمان دور. 3 - روز قیامت .
(غُ) (ص .) (عا.) 1 - یکدنده ، خودرأی . 2 - مغرور.
لغت نامه دهخدا
- بعد غد ؛ پس فردا. ( مهذب الاسماء ).
غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه غدی است.
غد. [ غ َدد ] ( ع مص ) غد البعیر؛ طاعون زده گردیدن شتر. ( منتهی الارب ) . غد البعیر و غد علی المجهول غداً: اصابه الغدد، و غد البعیر: صار ذاغدة فهو غاد و مغدود، و قیل لایقال مغدود. ( اقرب الموارد ). || دزی غَدّ را به معنی یک نوع بیماری انسان آورده و به این عبارت از کامل بن اثیر استشهاد کرده است : فغد فی دیار بنی سلول فجعل یقول اغدة کغدة البعیر. ( دزی ج 2 ص 201 ).
غد. [ غ َ ] (ع اِ، ق ) فردا، اصله غدو، حذفت الواو بلاعوض ، و قد جاء علی الاصل ، نسبت بدان ، غدی و غَدَوی . (منتهی الارب ). و النسبة الیه غدی و ان شئت قلت غدوی . (اقرب الموارد). منسوب آن غدی به حذف آخر، و غدوی بر اصل می آید. (از شرح قاموس ). || از نظر توسع به زمان بعید مترقب نیز اطلاق می کنند. (اقرب الموارد) : و لتنظر نفس ما قدمت لغد. (قرآن 18/59). || کنایه از روز قیامت است : ان النبی (ص ) ابصر ناقة معقولة و علیها جهازها فقال : این صاحبها لامروة له ، فلیستعد غداً للخصومة. (مکارم الاخلاق طبرسی ).
- بعد غد ؛ پس فردا. (مهذب الاسماء).
غد. [ غ َدد ] (ع مص ) غد البعیر؛ طاعون زده گردیدن شتر. (منتهی الارب ) . غد البعیر و غد علی المجهول غداً: اصابه الغدد، و غد البعیر: صار ذاغدة فهو غاد و مغدود، و قیل لایقال مغدود. (اقرب الموارد). || دزی غَدّ را به معنی یک نوع بیماری انسان آورده و به این عبارت از کامل بن اثیر استشهاد کرده است : فغد فی دیار بنی سلول فجعل یقول اغدة کغدة البعیر. (دزی ج 2 ص 201).
غد. [ غ ُدد ] (ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ٔ غدی است .
فرهنگ عمید
قُد#NAME?
دانشنامه عمومی
یک دنده و لجباز
پیشنهاد کاربران
مثال، چقدر غدی!
غد بودن از صفات رذیله است.