( صفت ) راهرو سالک .
برجستن گشن بر ماده یا بشب آمدن کسی را .
برجستن گشن بر ماده یا بشب آمدن کسی را .
طروق . [ طُ ] (ع مص ) برجستن گشن بر ماده . (منتهی الارب ). گشنی کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). || به شب آمدن کسی را. (منتهی الارب ). به شب آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آمدن به شب . || طلوع .
مولوی .
سالک.
وارد شدن به شب.