کلمه جو
صفحه اصلی

سحابه

عربی به فارسی

چفت , بست , زيب لباس(که بجاي دکمه بکار ميرود) , زيب دار


فرهنگ فارسی

واحدسحاب، قطعه ابر، یک تکه ابر، سحائب جمع
( اسم ) قطعه ای از ابر جمع سحائب .
باقی آب در چاه . مانده آب در غدیر .

فرهنگ معین

(سَ ب یا بَ ) [ ع . سحابة . ] (اِ. )قطعه ای از ابر.

لغت نامه دهخدا

( سحابة ) سحابة. [ س َ ب َ ] ( ع اِ ) ابر. سحاب. جمع آن سحب و سحائب است. ( منتهی الارب ). ابر. ( دهار ). یکی ابر بود. جمعِ آن سحائب است. ( از اقرب الموارد ). || مدت ، گویند: ماافعله سحابة یومی ؛ یعنی نکنم آن را مدت روز خود. ( منتهی الارب ).

سحابة. [س ُ ب َ ] ( ع اِ ) باقی آب در چاه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مانده آب در غدیر. ( اقرب الموارد ).

سحابة. [ س َ ب َ ] (ع اِ) ابر. سحاب . جمع آن سحب و سحائب است . (منتهی الارب ). ابر. (دهار). یکی ابر بود. جمعِ آن سحائب است . (از اقرب الموارد). || مدت ، گویند: ماافعله سحابة یومی ؛ یعنی نکنم آن را مدت روز خود. (منتهی الارب ).


سحابة. [س ُ ب َ ] (ع اِ) باقی آب در چاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مانده ٔ آب در غدیر. (اقرب الموارد).


پیشنهاد کاربران

قطعه ای ابر



ابر کوچک


کلمات دیگر: