( مصدر ) مشورت کردن رای زدن .
صلاح کردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) هم فکری کردن ، مشورت کردن .
لغت نامه دهخدا
صلاح کردن. [ ص َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مشورت کردن. رای زدن. تدبیر کردن : اکنون بازگرد تا من با وزیران خود صلاح کنم. ( قصص الانبیاء ). رجوع به صلاح شود.
کلمات دیگر: