جوجه عقاب
عقیب
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
مصغر عقاب یعنی عقاب کوچک
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
عقیب.[ ع ُ ق َ ] ( اِخ ) از صحابیان است. ( از منتهی الارب ).
عقیب. [ ع ُق ْ ق َ ]( ع اِ ) مرغی است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) نام موضعی است. ( از منتهی الارب ).
عقیب. [ ع ُ ق َی ْ ی ِ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر عُقاب ؛ یعنی عقاب کوچک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عقاب شود.
عقیب . [ ع ُ ق َی ْ ی ِ ] (ع اِ مصغر) مصغر عُقاب ؛ یعنی عقاب کوچک . (ناظم الاطباء). و رجوع به عقاب شود.
عقیب . [ ع ُق ْ ق َ ](ع اِ) مرغی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نام موضعی است . (از منتهی الارب ).
عقیب .[ ع َ ] (ع ص ، اِ) در پی کننده ، و پس دیگری آینده . (منتهی الارب ). پیرو و آنچه پس باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دنبال . دنباله . (فرهنگ فارسی معین ). معاقب ؛ یعنی در پس آینده و به دنبال آینده . و گفته ٔ فقها «یفعل ذلک عقیب الصلاة» بتقدیر محذوف است یعنی «فی وقت عقیب وقت الصلاة». (از اقرب الموارد) : بعد از آن عقیب آن نصیحت خالص از ریا و صادقانه . (ترجمه ٔمحاسن اصفهان ص 94). بیشتر علما گفتند مراد تکبیر عید است عقیب چهار نماز شام و خفتن و بامداد و نماز عید در عید فطر. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 1 ص 295).
عقیب .[ ع ُ ق َ ] (اِخ ) از صحابیان است . (از منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
۲. چیزی که پس از چیز دیگر باشد، دنبال، دنباله.
دانشنامه عمومی
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ پنجم، وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن ( ۹۹) نفر (۱۳ خانوار) می باشد.
پیشنهاد کاربران
پس و بعد قرار گرفته