( مصدر ) به عهده گرفتن غرامت قبول کردن تاوان .
غرامت کشیدن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . کِ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) به عهده گرفتن غرامت .
لغت نامه دهخدا
غرامت کشیدن. [ غ َ م َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) به عهده گرفتن غرامت. تاوان کشیدن :
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کآنچه بود گناه او من بکشم غرامتش.
آنکه ز بیگنه کشی نیست دمی ندامتش
بیگنهی که او کشد من بکشم غرامتش.
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کآنچه بود گناه او من بکشم غرامتش.
سعدی ( طیبات ).
چندانکه ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک تصابی نکردی. ( گلستان سعدی ).آنکه ز بیگنه کشی نیست دمی ندامتش
بیگنهی که او کشد من بکشم غرامتش.
کمال خجندی ( از آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
غرامت کشیدن : تاوان دادن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص445 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص445 ) .
کلمات دیگر: