( صفت ) ۱ - سوار سریع . ۲ - تندرو تیز رو . ۳ - حمله کننده . ۴ - رام دست آموز .
سبک عنان
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . عِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) تندرو.
لغت نامه دهخدا
سبک عنان. [ س َ ب ُ ع ِ ] ( ص مرکب ) بمعنی سبک رو که کنایه از تند و تیز براه رونده و جلدرفتار و شتاب رو باشد. ( برهان ). تند و تیز. ( انجمن آرا ). شتاب رو. ( رشیدی ). تیزرفتار. ( غیاث ). مرادف سبکپای. ( آنندراج ). جلد و چابک. ( ناظم الاطباء ). سبک سیر :
دی ماه سبک عنان تر از عمر
چون عمر گرانبهات جویم.
کس قطب سبک عنان ندیده ست.
این پایدار مرکز عالی مدار هم.
تیر گشاده ای و کمان کشیده است.
دی ماه سبک عنان تر از عمر
چون عمر گرانبهات جویم.
خاقانی.
بر نه فلک او ستاره قطب کس قطب سبک عنان ندیده ست.
خاقانی ( دیوان چ ص 71 ).
عزم سبک عنان تو در جنبش آورداین پایدار مرکز عالی مدار هم.
حافظ.
این قامت خمیده و عمر سبک عنان تیر گشاده ای و کمان کشیده است.
صائب ( ازآنندراج ).
|| حمله کننده در جنگ. ( برهان ) ( رشیدی ). || رام و دست آموز. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
۱. سوار چابک.
۲. تندرو، چالاک.
۲. تندرو، چالاک.
کلمات دیگر: