( مصدر ) ۱ - سفر کردن مسافر شدن ۲ - بیگانگی کردن عدم آشنایی نمودن ۳ - ترسیدن طفل از شخصی ناشناس وحشت کردن .
غریبی کردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(غَ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - سفر کردن . ۲ - بیگانگی کردن . ۳ - ترسیدن طفل از شخص ناشناس .
لغت نامه دهخدا
غریبی کردن. [ غ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مسافر شدن. سفر کردن. بیگانگی کردن. عدم آشنایی نمودن. || وحشت کردن. ( ناظم الاطباء ). ترسیدن شیرخواره از دیدن کسی ناشناس.
کلمات دیگر: