علاء
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیاد. تابعی و محدث است . رجوع به ابومحمد شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن زیدل . محدث است . رجوع به ابومحمد شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلمة. محدث است . رجوع به ابوالهیثم شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن عاصم غسانی . قلیل الشعر است . (ابن الندیم ).
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم . تابعی است . رجوع به ابوعون شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن فضل بن عبدالملک . محدث است . رجوع به ابوهذیل شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سیار. تابعی است . رجوع به ابوسیار شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) یا سکةالعلاء. کوچه ای است در بخارا. (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
علاء. [ ع َ ] (اِخ )ابن بدر. محدث و تابعی است . رجوع به ابومحمد شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ )موضعی است در مدینه . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
علاء. [ ع َ ] (اِخ )ابن عبدالرحمن حضرمی حرقی ، مولای حرقه . تابعی است .
علاء. [ ع َ ] (ع اِمص ) بزرگواری . (دستوراللغة). بزرگوار شدن در شرف و بلندی و بزرگواری . (دستورالاخوان ). || برتری . (دستور اللغة). رجوع به علا شود.
علاء. [ ع َ ](اِخ ) ابن زهیر. تابعی است . رجوع به ابوزهیر شود.
علاء. [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به علاّ شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن حضرمی بن ضماربن سلمی بن اکبر. از صحابه و ازمردم حضرموت یمن است . در صدر اسلام فتوحاتی کرد. و رسول اکرم او را ولایت بحرین داد. (از الاعلام زرکلی ).
علاء. [ ع َ ] ( اِخ )موضعی است در مدینه. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) یا سکةالعلاء. کوچه ای است در بخارا. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).
علاء. [ ع َل ْ لا ] ( اِخ ) رجوع به علاّ شود.
علاء. [ ع َ ] ( اِخ )ابن بدر. محدث و تابعی است. رجوع به ابومحمد شود.
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن بکربن عبدرب. رجوع به مکوزه ابوالعمر علاء شود.
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن حارثة قریشی. یکی از پانزده تن حکام عرب به جاهلیت.
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن حسن بن علی. از جمله ٔوزرای بویهیان است که وزارت ایشان امتدادی نیافت و در ایام ایشان حادثی واقع نشد. ( تجارب السلف ص 248 ).
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن حسن بن وهب بن موصلایا، مکنی به ابوسعید. از مردم کرخ و از نویسندگان مشهور است. و از کسانی بود که در فصاحت بدو مثل میزدند. وی نصرانی بود و در زمان ابوشجاع وزیر، اسلام آورد. او از زمان القائم بامراﷲ عهده دار دیوان رسائل بود. و نیابت وزارت را نیز بعهده داشت و در اواخر عمر نابینا شد. بسال 432 هَ.ق. به القائم باﷲ پیوست و مدت 65 سال بدو خدمت کرد. رسائل و اشعار او مدون و مورد توجه است. بسال 412 متولد شد و در 22 جمادی الاولای سال 497 درگذشت ، و در تربةالطالع دفن گردید. ( از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 69 ).
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن حضرمی بن ضماربن سلمی بن اکبر. از صحابه و ازمردم حضرموت یمن است. در صدر اسلام فتوحاتی کرد. و رسول اکرم او را ولایت بحرین داد. ( از الاعلام زرکلی ).
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن خالد، مکنی به ابوشیبه. تابعی است. رجوع به ابوشیبه شود.
علاء. [ ع َ ]( اِخ ) ابن زهیر. تابعی است. رجوع به ابوزهیر شود.
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن زیاد. تابعی و محدث است. رجوع به ابومحمد شود.
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن زیدل. محدث است. رجوع به ابومحمد شود.
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن سلمة. محدث است. رجوع به ابوالهیثم شود.
علاء. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن عاصم غسانی. قلیل الشعر است. ( ابن الندیم ).
علاء. [ ع َ ] ( اِخ )ابن عبدالرحمن حضرمی حرقی ، مولای حرقه. تابعی است.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن بکربن عبدرب . رجوع به مکوزه ابوالعمر علاء شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن حارثة قریشی . یکی از پانزده تن حکام عرب به جاهلیت .
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی . از جمله ٔوزرای بویهیان است که وزارت ایشان امتدادی نیافت و در ایام ایشان حادثی واقع نشد. (تجارب السلف ص 248).
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن وهب بن موصلایا، مکنی به ابوسعید. از مردم کرخ و از نویسندگان مشهور است . و از کسانی بود که در فصاحت بدو مثل میزدند. وی نصرانی بود و در زمان ابوشجاع وزیر، اسلام آورد. او از زمان القائم بامراﷲ عهده دار دیوان رسائل بود. و نیابت وزارت را نیز بعهده داشت و در اواخر عمر نابینا شد. بسال 432 هَ .ق . به القائم باﷲ پیوست و مدت 65 سال بدو خدمت کرد. رسائل و اشعار او مدون و مورد توجه است . بسال 412 متولد شد و در 22 جمادی الاولای سال 497 درگذشت ، و در تربةالطالع دفن گردید. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 69).
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن خالد، مکنی به ابوشیبه . تابعی است . رجوع به ابوشیبه شود.
دانشنامه عمومی
ارگ علاء، مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان سمنان، روستای علاء واقع شده است.
منار علاء، مربوط به سده های اولیه دوران های تاریخی پس از اسلام - سدهٔ ۵ ه. ق. است.
علاء (سمنان)، یکی از روستاهای شهرستان سمنان در استان سمنان ایران است.
سایت تبلیغات اسلامی استان سمنان
حقیقت(رفیع)، عبدالرّفیع (۱۳۷۰)، تاریخ قومس، تهران: کومش
بر پایه سرشماری سال ۱۳۸۵، جمعیت این روستا برابر با ۱٬۳۰۳ نفر (۳۴۹ خانوار) بوده است. در نزدیکی روستای علاء، ناحیه صنعتی علاء قرار دارد. جاده ای که از سمنان به روستا کشیده شده به پایگاه نیروی هوایی سمنان و صنایع دفاع ختم می شود. البته مسیر به صورت راه غیر آسفالته ادامه دارد و تا روستای معلمان ادامه پیدا می کند.
فراورده های این روستا شامل غلات، پنبه، پسته و خربزه می باشد. صنایع دستی زنان این روستا کرباس بافی است.
مهم ترین و یکی از دو بنای تاریخی این روستا، ارگ علاء است که یکی از آثار تاریخی میانه دوره قاجاریه به شمار می رود و به ثبت آثار تاریخی نیز رسیده است. مساحت تقریبی آن حدود ۱۰۰ متر مربع و ارتفاع آن در حدود ۴٫۵ متر و با طبقه دوم حدود ۸ متر است. این بنا در دست بازسازی است. افزون بر این بنا، مناره ای در کنار مسجد ابوالفضل روستا قرار دارد که ظاهراً از قدمتی چندصدساله برخوردار است، وطبق گفتهٔ مسئولان، ارگ و مناره مسجد بازسازی می شوند و هر دو به حالت اولیه برمی گردند.